ایروینگ فیشر متولد ۲۷ فوریه سال ۱۸۶۷ در نیویورک آمریکاست. پدرش گشیش بود و او رد محیط کاملاً مذهبی پرورش یافت. در دوران تحصیل در مدارس دولتی آموزش خوبی دید و مخصوصاً در ریاضیات مهارت خوبی را کسب کرد. فیشر برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه ییل شد و در آنجا به مطالعه همزمان اقتصاد و ریاضیات پرداخت. دانشگاه اقتصاد را زیر نظر یکی از طرفداران داروینیسم اجتماعی به نام ویلیام گراهام سامر آغاز کرد.
فیشر علم اقتصاد و سایر علوم اجتماعی ارائه شده در دانشگاه ییل را تحت تأثیر افکار سامر آموخت. اما فلسفه سامر تأثیر کمی روی فیشر گذاشت؛ اکثر کارهای او در اقتصاد و نیز پایان نامه دکتری وی بیشتر جنبه کمّی داشت و خبری از فلسفه یا مسائل اجتماعی در آنها نبود. فیشر در زمینه اقتصاد و آمار فعالیت گسترده انجام داده و همچنین به عنوان ۱ مخترع و مبارز اجتماعی آمریکایی شناخته شده است. او جز اولین اقتصاددانان نئوکلاسیک است و جوزف شومپیتر او را با عنوان «بزرگترین اقتصاددانی که ایالاتمتحده تا به حال تولید کرده» توصیف میکند؛ عنوانی که بعدها توسط توبین و میلتون فریدمن نیز تکرار شد.
در سال ۱۸۹۲ پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ییل به عنوان یکی از برجستهترین اقتصاددانان ریاضی زمان خود شناخته میشد و همین دلیلی برای انتصاب او به عنوان استاد اقتصاد در دانشگاه ییل بود. در همین سال بود که پایان نامهٔ او با عنوان تحقیقات ریاضی در زمینه تئوری ارزش و قیمت که در حقیقت در زمینه توسعه دادن تئوری تعادل عمومی بود نشر یافت. او در مدت کوتاه توانست جوایز و افتخارات زیادی را کسب کند به عنوان مثال در سال ۱۹۱۸ به سمت رئیس انجمن اقتصاد آمریکا منصوب شد. در سال ۱۹۳۰ به تأسیس انجمن اقتصاد سنجی کمک کرد و نخستین رئیس آن شد.
طی دهه ۱۹۲۰ ایروینگ فیشر دانش خود را در وال استریت به کارگرفت و به یک میلیونر تبدیل شد اما در رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ نیمی از دارایی خود را از دست داد، او در ابتدا فکر میکرد وضعیت بازار سهام بهبود مییابد و بر همین اساس مبالغ زیادی را برای خرید سهام قرض گرفت اما با ادامه رکود و فروپاشی بازارها کل ثروتش را از دست داد و باقیمانده زندگیاش را بسیار ساده سپری کرد.
فیشر زندگی خود را وقف چندین موضوع کرده بود و برای دفاع از عقاید خود کتابهای معروف متعددی نگاشت. او بشدت طرفدار زندگی سالم بود و با سیگار کشیدن، گوشتخواری نوشیدن مشروبات الکلی مخالف بود و در همین راستا در سال ۱۹۱۳ بنیاد تمدید حیات (Life Extension Institute) را تأسیس کرد. او همچنین تلاش زیادی در زمینه تصویب قانون ممنوعیت تولید و فروش مشروبات الکلی و نیز پیوستن ایالاتمتحده به جامعه ملل (League of Nations) انجام داد.
ایروینگ فیشر در زمینه سیاست اقتصادی نیز صاحبنظر بود. اما در زمینه به اندازهٔ موفقیتهایش در وال استریت و یا پیوستن امریکا به جامعه ملل موفق نبود. وی در سالهای مختلف سیاستهایی را پیشنهاد داد که هیچکدام مورد توجه جدی قرار نگرفتند:
۱۹۲۰: کنترل تورم از طریق پشتیبانی از دلار با مجموعٔ متنوعی از کالاها
۱۹۳۵: پیشنهاد به بانکها مبنی بر اینکه داراییهای خود را حفظ کنند و از دادن وام خودداری کنند.
۱۹۴۲: ارائه طرح مالیات بر مخارج افراد به جای مالیات بر درآمد
فیشر
اما فیشر در کارهای تئوریک توانست شهرت زیادی کسب کند و بهعنوان یک اقتصاددان طراز اول شناخته شود. او بیشتر در زمینههای نظریه پولی، پول، نرخ بهره، قیمتها و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر به تحقیق و بررسی پرداخته است. سهم اصلی فیشر در علم اقتصاد نیز به تشریح مفاهیم پولی و چگونگی تأثیرگذاری پول بر اقتصاد مربوط میشود.
ایروینگ فیشر به عنوان یک اقتصاددان نئوکلاسیک بهره را «شاخصی از ترجیح یک دلار کنونی نسبت به یک دلار درآمد در آینده از سوی جامعه» میخواند. فیشر نظریهاش دربارهٔ بهره را نظریه «بی صبری و فرصت» نامید. او این نکته را مدنظر قرار داد که نرخ بهره از برهم کنش دو نیرو نتیجه میشوند: سرمایه از دید افراد و اصل فرصت سرمایه گذاری (مبنی بر این که درآمدی که اکنون سرمایهگذاری میشود، درآمد بیشتری را در آینده به بار خواهد آورد) این گفتهها بسیار شبیه به استدلال یوگن فون بوم باورک به نظر میرسد خود فیشر هم گفته است که نظریهٔ بهره را به یاد جان رائه و یوگن فون بوم باورک نوشته است.
اما با نظر بوم باورک مخالف بود که بیان میکرد غیرمستقیم بودن فرایند تولید لزوماً میزان محصول را افزایش میدهد و در عوض معتقد بود که در نرخ بهره مثبت، هیچکس هیچگاه دورهای طولانیتر را برای تولید انتخاب نمیکند مگر آنکه تولید رد آن دوره بیشتر باشد. از این رو دورههای طولانیتر تولید مولدتر هستند اما به باور فیشر طول دوره، به خودی خود در بهرهوری تأثیری ندارد. فیشر سرمایه را هرگونه دارایی تعریف میکند که با گذر زمان ایجاد درآمد کند و این درآمد از موجودی سرمایه جداست. فیشر نوشت که مشخصاً ارزش سرمایه برابر است با ارزش حال جریان درآمدی که این دارایی پدید میآورد.
فیشر نظریه مقداری پول (یا مانیتاریسم) جدیدتری را در قیاس با آنچه پیشتر وجود داشت، بنیان نهاد. او این نظریه را در قالب معادله مبادله تدوین کرد که میگوید MV=PT و در آن M برابر است با حجم پول، V برابر است با سرعت گردش پول در اقتصاد و P و T نیز به ترتیب برابرند با سطح قیمتها و کل حجم تراکنشها. در این حوزه نیز دانشمندان حوزه اقتصاد هنوز از این معادله کمک میگیرند؛ هر چند معمولاً از این گونه فرمول مبادله استفاده میکنند که MV=Py و در آن y برابر است با درآمد واقعی. این معادله میتواند ابزاری بسیار قدرتمند برای ارزیابی سازگاری و انسجام تفکر افراد درباره اقتصاد باشد.
ایروینگ فیشر با مالیات بر درآمد مخالف بود و معتقد بود که باید با مالیات بر مصارف جایگزین شود و این موضوع مستقیماً در نظریه سرمایهاش ریشه داشت. به گفته فیشر، وقتی افراد بخشی از درآمد جاری خود را پسانداز میکنند و آن را برای سرمایهگذاری در کالاهای سرمایهای که موجد درآمدهایی در آینده هستند استفاده میکنند، نخست مالیاتی را از محل درآمدی که برای خرید کالاهای سرمایهای استفاده میکنند، میپردازند و بعد دوباره از محل درآمد حاصل از سرمایه نیز از آنها مالیات ستانده میشود. به باور او این مالیات ستانی دوباره از پسانداز است و قوانین مالیاتی را به قوانینی علیه پسانداز و به نفع مصرف بدل میکند. امروزه اقتصاد دانان هنوز استدلال فیشر را در دفاع از مالیات بر مصرف به کار میگیرند.
به علت اشتباه فیشر در پیشبینی بازار سهام این نظریه او نادیده گرفته شد و نظریه اقتصادی کینزی روی کار بود. اما در سال ۱۹۸۰ و به خصوص در اواخر سال ۲۰۰۰ این نظریه احیا شد. استیونکین بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ را با همین نظریه فیشر که به وسیله همین مینسکی به روز شده بود پیشبینی کرد.
احساس ثروتمند شدن تنها با در نظرگرفتن افزایش اسمی درآمد و بدون در نظر گرفتن تورم و کاهش قدرت خرید از منظر علم اقتصاد یعنی دچار توهم پولی شدن. به بیان دیگر توهم پولی عبارتست از تمایل به فراموش کردن تغییر ارزش پول، در نتیجه تورم یا رکود است. مثلاً در مواقع تورم افراد ممکن است، به عقد قراردادهایی مبادرت کنند، بدون توجه به اینکه پول در نتیجه تورم ارزش خود را از دست میدهد.
ایروینگ فیشر از سال ۱۸۹۸ به مدت سه سال به بیماری سل مبتلا بود، بیماری که سبب مرگ پدرش شد اما او این بیماری را شکست داد و بهبود یافت و سرانجام در ۲۹ آوریل سال ۱۹۴۷ درگذشت.