میانگین زمان مطالعه: 3 دقیقه
درس مدیریت استراتژیک را با ارائه کلیاتی درباره مفاهیم مربوط به استراتژی آغاز خواهیم کرد و در ابتدا به بیان سیر تاریخی مفهوم استراتژی خواهیم پرداخت.
نخستین بار ۳۴۰ سال قبل از میلاد در کتاب هنر جنگ نوشته Sun – Tzu بسیاری از مفاهیم استراتژی بیان شد. اما برای اولین بار به عنوان یک مفهوم استاندارد، در اوایل دهه ۱۹۶۰ وزارت دفاع آمریکا تجربیات مهم و استراتژیک جنگ جهانی دوم را تدوین و مبانی برنامهریزی استراتژیک را پایهگذاری نمود.
دو سال بعد Alfread Chandler استاد دانشگاه هاروارد و در سال ۱۹۶۵ Keneth Andrews این مفاهیم را در دنیای کسب و کار مطرح ساختند. و نخستین شرکتی که توانست برنامهریزی استراتژیک را با موفقیت بکار گیرد، شرکت لاکهید به مدیریت آقای ایگورانسوف بود.
در رابطه با استراتژی تعاریف مختلف بیان شده است اما به طور کل میتوان آن را “هنر برنامهریزی و هدایت عملیاتی آن” تعریف کرد. وجه تمایز استراتژیک از تاکتیک، گسترهی عملیاتی بیشتر و دوره عملیاتی طولانیتر و همچنین جابجایی انبوه نیروها است.
در استراتژی مفاهیم اصلی، بلند مدت و عمده سازمان مطرح میشود؛ مانند اهداف بلند مدت، حوزههای فعالیت را که سازمان در آنها فعال است یا قرار است فعال شود، وظایف عمده و شاخص مدیران، مقاصد، نیات و جهت گیریهای شرکت و … .
منظور از مدیریت استراتژیک “هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی وظیفهای چندگانه که سازمان را قادر میسازد به هدفهای بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت خود دست یابد”. مدیریت استراتژیک همچنین مناسبترین چارچوب را که بتوان بوسیله آن برای یک سازمان برنامهریزی و آن را هدایت کرد نیز ارائه میکند. گری هامل به عنوان تعریفی از مدیریت استراتژیک، آن را منظم و قاعدهمند کردن، اجرا و ارزیابی کلیه اقداماتی که سازمان را قادر میسازد تا آینده را دقیقتر و روشنتر ترسیم کند و اهداف خویش را محقق سازد تعریف میکند.
مدیریت استراتژیک از سال ۱۹۸۰ به سرعت در حال رشد است و با ادبیات جامع خود به عنوان یک رشته تحصیلی شناخته میشود. مدیریت استراتژیک را معمولاً چرخش حول محور مراحل مجزای تدوین، اجرا، کنترل و به اجرا درآوردن برنامهها توصیف میکنند.
استراتژیها و تئوریها خود واقعیت نیستند اما نشان دهنده واقعیت در اذهان افراد میباشند. هیچ کس تا کنون استراتژی را لمس یا مشاهده نکرده است. این بدان معناست که هر استراتژی میتواند دارای تأثیر تحریف کنندهای باشد. این است بهای داشتن یک استراتژی. استراتژی جهت و مسیر سازمان را تعیین میکند و بر تلاش تمرکز دارد. به علاوه استراتژی تعریفی را از سازمان ارائه میدهد و موجب ایجاد ثبات و تداوم میشود که هر کدام از این موارد مزایا و معایبی را درپی خواهد داشت.
استراتژی سازمانها در سطوح مختلفی وجود دارد که بیانگر حوزه کاری و اهداف سازمان در سطوح مختلف است. از جمله استراتژیهای شرکتی که به حوزه فعالیت سازمان میپردازد و استراتژی کسب و کار که بیانگر چگونگی رقابت در هر کسب وکار است. همچنین دربرگیرنده فرایندهای فکری گوناگونی، هم در ابعاد عقلانی و هم در ابعاد تحلیلی است که برخی از صاحبنظران بر بعد تحلیلی آن بیش از سایر ابعاد تأکید میکنند.
باید این موضوع را مورد توجه قرار داد که همیشه نبود استراتژی به معنای شکست سازمانی نیست. اگر فقدان استراتژی عمدی باشد، ممکن است به انعطاف پذیری سازمان منجر گردد. سازمانهایی که به رویههای رسمی و ثبات زیادی متکی هستند، ممکن است توانایی خود را برای آزمایش نوآوری از دست بدهند. علاوه بر این مدیر ممکن است از فقدان استراتژی برای ارسال پیامهای صریح و مطابق با میل خود به افراد ذینفع داخلی و خارجی بهره ببرد.
دو رویکرد مطرح در استراتژی را میتوان رویکرد تجویزی (برنامهریزی استراتژیک) و رویکرد توصیفی (استراتژی خلاقانه) دانست. رویکرد تجویزی معتقد به برنامهریزی رسمی و پیشبینی تحلیلی برای اهداف بلند مدت است. اندروز، چندلر و انسوف را میتوان پرچمداران این رویکرد دانست و تکنیکهای مطرح در این رویکرد را میتوان SWOT , BCG MATRIX , SPACE , GE و ماتریسEFE , IFE نام برد.
در رویکرد توصیفی تکیه بر اقدامات به موقع و منطبق بر شرایط جاری است. از پرچمداران این رویکرد میتوان مینتزبرگ، گری هامل، لیبندوم و کویین را نام برد. البته در این بین گری هامل کار خود را استراتژیک کردن شرکت میداند نه برنامهریزی استراتژیک.
با دریافت فایل پاورپوینت این بخش میتوانید توضیحات بیشتری را در زمینه مباحث مطرح شده دریافت کنید.
شما می توانید فایل PDF این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF این مقاله
[/restrict]