مایکل پورتر در سال ۱۹۴۷ در امریکا متولد شد و در سال ۱۹۶۹ مدرک مهندسی هوانوردی (aerospace engineering) خود را از دانشگاه پرینستون دریافت کرد، پورتر در سال ۱۹۷۱ مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی و در سال ۱۹۷۳ مدرک دکترای خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد و به عضویت هیئتعلمی دانشکده بازرگانی هاروارد درآمد و سپس در سال ۱۹۸۱ در ۳۴ سالگی به درجه استادیاری در دانشگاه هاروارد نائل شد. پورتر در سال ۱۹۸۰ با انتشار کتاب استراتژی رقابتی به یکی از متفکرترین استراتژیکها بدل شد. در سال ۱۹۹۴ مایکل پورتر مرکز رقابت را تأسیس و به عنوان رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل آن منصوب شد. نظریات پورتر در مورد مفهوم رقابت یکی از تأثیرات مهم او در حوزه استراتژی است که چارچوب ذهنی مدیران کسبوکار را در رابطه با ماهیت استراتژیهای رقابتی تغییر داده است. کمتر کسی را در حوزهٔ اقتصاد و مدیریت به اندازهٔ او در پژوهشها و نوشتههای علمی مورد ارجاع محققان و نویسندگان قرار گرفته است. پورتر نویسنده ۱۸ کتاب و ۱۲۵ مقاله و یکی از بنیانگذاران مونیتور در ۱۹۸۳ میباشد.
از سال ۲۰۰۱، پورتر به رقابت در سیستم بهداشت و درمان توجه کرده است و بیشتر متمرکز بر بهبود ارائهٔ خدمات بهداشتی بوده است. کتاب ” تعریف دوباره بهداشت” کاری مشترک از پورتر و پروفسور الیزابت تیزبرگ است که بر تفکر و عمل نه تنها در امریکا بلکه، در بسیاری از کشورهای دیگر نیز اثرگذار بوده است.
اخیراً، پورتر تعامل بین رقابت و جامعه را مورد بررسی قرار داده که به طور خاص، رابطهٔ بین رقابت و پایداری محیطی و مزیت رقابتی و مسئولیت اجتماعی شرکت را مورد بررسی قرار میدهد و معرف مفهوم ارزش مشترک گذاشتهشده است و پیشنهاد داده که شرکتها باید برای جامعه به اندازهٔ سهامداران ارزش قائل باشند.
مقاله مزیت رقابتی ) ۲۰۰۸ ( بیش از ۷۳ هزار ارجاع، مقاله مزیت رقابتی ملل) ۱۹۹۰) بیش از ۷۱ هزار ارجاع و مقاله مزیت رقابتی: تکنیکهایی برای تحلیل صنعت) ۱۹۸۰ (بیش از ۵۱ هزار ارجاع داشته است، و در مجموع مقالات پورتر نزدیک به ۲۷۰ هزار ارجاع داشته است. بر اساس یک تحلیل سیستماتیک بر روی ۳۰۰ مقاله علمی پژوهشی پانزده سال اخیر ایران، مدلها و ابزارهای استراتژی (استراتژیهای رقابتی، پنج نیروی رقابتی، زنجیر تأمین و مدل الماس) که توسط پورتر معرفیشدهاند، ۳۹ بار توسط پژوهشگران مورد استفاده گرفتهاند که از این حیث پورتر در جایگاه اول قرار دارد.
پورتر در زمینه مفاهیم و موضوعهایی همچون استراتژی، استراتژی رقابتی، مزیت رقابتی، زنجیره ارزش، و مزایای رقابتی ملل شهرت زیادی دارد و یک متفکر با نفوذ محسوب میشود. او در این حوزهها برای کسبوکارها و حکومتهای متعددی در سراسر جهان سخن گفته و مشاوره داده است. پورتر بنیانگذار موسسه استراتژی و رقابت میباشد که با همکاری دانشگاه مدیریت هاروارد تأسیسشده است. این موسسه غیرانتفاعی مأموریت کمک به سیاستگذاران و تصمیم گیران کشورها برای تدوین استراتژی کلان توسعه را داراست و در تدوین استراتژی توسعه بسیاری از کشور جهان فعالیت دارد.
پورتر در یکی از مصاحبههای خود توضیح میدهد که علاقه زیادی به ورزش داشته است و به همین دلیل رقابت همیشه در ذهن او جایگاهی خاصی داشته و نهایتاً این مفهوم را وارد دنیای تئوریهای مدیریت و کسبوکار کرده است و ۱۹ کتاب و ۱۳۵ مقاله در زمینه استراتژی و رقابت نوشته است. پورتر در سال ۲۰۱۰ در یک مصاحبه بزرگترین استعداد خود را مفهومسازی و ساده کردن مسائل پیچیده و چندوجهی و ارائه آن به مدیران و متصدیان برای اجرا بیان کرد.
مایکل پورتر، مفاهیم متعددی را در حوزه استراتژی مورد بررسی قرار داده و تدوین و ترویج کرده است که برخی از مهمترین آنها به شرح زیر است:
مدل پنج نیروی رقابتی پورتر: بسیاری از افراد پورتر را برای پنج نیروی رقابتی معروفش میشناسند. این مدل برای تحلیل جذابیت یک صنعت و همینطور سوددهی آن صنعت مورد استفاده قرار میگیرد.
استراتژیهای جنریک: از معروفترین نظریات پورتر است که توسط مدیران کسب و کار بسیار مورد استقبال قرار گرفت. این استراتژی در برنامههای بازاریابی نیز نقش مهمی ایفاء میکند که شامل: استراتژی تمایز، استراتژی حداقل هزینه و استراتژی تمرکز هم از جمله مفاهیم مهمی است که مایکل پورتر به حوزه مدیریت استراتژیک افزوده است.
مفهوم مزیت رقابتی: این مفهوم به یک سازمان یا یک محصول کمک میکند تا در میان سایر رقبا، توسط مشتری برگزیده شود.
مفهوم گروههای استراتژیک: مفهوم دیگری که توسط مایکل پورتر توسعه پیدا کرد مفهوم گروههای استراتژیک است. این مفهوم، به مدیران یادآوری میکند که همه فعالان یک صنعت، الزاماً رقیب محسوب نمیشوند. منطقی است که برندهای هیوندای و کیا (در صنعت خودرو) در یک گروه استراتژیک طبقهبندی شوند، اما در نظر گرفتن برندی مثل لامبورگینی در کنار آنها، چندان منطقی نیست و نه تنها کمکی به برنامهریزی استراتژیک بهتر نمیکند بلکه میتواند موجب تحلیلهای نادرست هم بشود.
زنجیره ارزش: مفهوم دیگری است که توسط مایکل پورتر به صورت فراگیر مطرحشده است، زنجیره ارزش به مجموعه عملیاتی زنجیرهوار در یک صنعت اشاره میکند که به خلق ارزش منجر میشود.
استراتژی چهار گوشه پورتر: این مدل به نوعی توان پیشبینی را به سازمان میدهد تا در جهت ارزیابی محیط رقابتی و واکنشهای احتمالی رقبا استفاده شود.
مدل الماس: این مدل برای تحلیل و سنجیدن رقابتپذیری کشورها و بالا بردن قدرت رقابت طراحی گردیده است که با بهکارگیری و اجرای درست آن نتایج مثبتی به دست خواهد آمد.
پورتر در حوزههای توسعه جغرافیایی و منطقهای کشورها و دولتها هم مطالعات و نظریاتی دارد که باید جداگانه به آنها پرداخته شود. او در ۲۷ کشور جهان از جمله کره جنوبی، سنگاپور، مالزی، استرالیا، کانادا و… مشاوره استراتژیک، برنامهریزی استراتژیک و تحقیقات استراتژیک انجام میدهد. پورتر در برنامهریزی استراتژیک امریکا نقش مهمی ایفاء میکند و نزد کنگره امریکا اعتبار بسیاری دارد. کتابهای «استراتژیهای رقابتی»، «مزیت رقابتی» و «مزیت رقابتی کشورها» جزو پرفروشترین کتابهای مدیریتی بوده است که نه تنها مورد استقبال دانشگاهیان قرار گرفته است بلکه از سوی مدیران کسبوکار نیز مورد توجه قرار گرفته است. در مورد مقالات او درباره: پنج نیرو رقابتی و استراتژی چیست؟ میتوان گفت که تمامی دانشجویان مدیریت استراتژیک میبایست آن را مطالعه کرده باشند.
پورتر منتقدانی دارد که دیدگاههای او را نمیپسندند و شاید بیشترین حملات انتقادی در حوزه مدیریت استراتژیک علیه او صورت گرفته است. حتی از ادبیات ژورنالیستی مانند مرگ مزیت رقابتی که به نوعی کنایه مرگ ایدههای پورتر در نقد او استفادهشده است. حتی شاگردانش هم در نقد او کتاب و مقالاتی نوشتهاند. برخی از صاحبنظران در حوزه استراتژی، رویکرد پورتر در نظریهپردازی را به دلیل اینکه بر اساس یک نمونه آماری کوچک قضاوتی و عمدتاً بهصورت تحلیلی ارائه میشود را فاقد اعتبار و غیرقابلتعمیم میدانند (“مقاله استراتژی چیست” یک نمونه از چگونگی رویکرد پورتر در نظریهپردازی است). نظریات او در مورد استراتژیهای رقابتی، ۵ نیرو رقابتی و جایگاهیابی (مرزهای صنعت در دنیای امروز تا حدودی نامشخص هستند بنابراین تحلیل ۵ نیرو رقابتی مشکل میشود)، زنجیر تأمین (زنجیره تأمین از مرز سازمان فراتر رفته و حتی به سمت رقبا هم گسترشیافته است. مثل تأمین برخی از قطعات اپل توسط سامسونگ) مدل الماس ملی و حتی مفهوم مزیت رقابتی به شدت توسط برخی محققان موردانتقاد قرار گرفته است.
با این وجود پورتر هم در دنیای آکادمیک و هم در دنیای کسبوکار دارای اعتبار فراوانی است و خیلیها او را اسطوره مدیریت استراتژیک جهان میدانند. او از معدود محققانی است که رئیسجمهورهای کشورهای جهان برای مشاوره یا تدوین استراتژیهای کلان کشوری از وی درخواست ملاقات خصوصی میکنند و کمتر کتاب یا مقاله یا پایاننامهای را میتوان یافت که نامی از مایکل پورتر در آن نباشد.
در استراتژی هم مانند اکثر حوزههای مدیریت و بسیاری از حوزههای انسانی دیگر، راه و روش قطعی وجود ندارد. مینتزبرگ تعبیر زیبایی از استراتژی دارد: فیل استراتژی را هنوز کسی ندیده است. یکی دست به خرطومش رسانده و دیگری به پای او تکیه داده است. یکی عاج او را لمس میکند و دیگری به دم فیل آویزان است. شناختن نگاههای مختلف به استراتژی کسبوکار، میتواند کمک کند که تصویری که از فیل داریم، به واقعیت آن نزدیکتر شود. اگر چه هرگز خود آن فیل را مشاهده نخواهیم کرد.
– استراتژی تعریف محدودهای است که یک شرکت میخواهد در آن محدوده منحصر به فرد باشد.
– اساس استراتژی این است که انتخاب کنیم چهکارهایی را نباید انجام دهیم.
– تدوین راهبرد، عبارت است از پیوند دادن یک شرکت به محیط اطرافش.
– میلیاردها دلار برای فعالیتهای انسان دوستانه و خیرخواهانه هرز رفته است. حوزههای انسان دوستانه به دلیل آشنایی کم با کسبوکار و چند دهه عقبتر بودن از دنیای فکری آن، پول را با کمترین کارایی و اثربخشی هزینه میکنند.
– در نهایت، استراتژی به چیزی از جنس انسجام و پیوستگی نیاز دارد. نمیتوان در هر لحظه استراتژی را از صفر، بازآفرینی کرد.
– اگر هدف شما چیزی غیر از سودآوری باشد (بزرگ بودن، رشد سریع، رهبر و پیشتاز تکنولوژی بودن) دیر یا زود جایی سرتان به سنگ خواهد خورد.
– نوآوری بحث اصلی در حوزهٔ خلق ثروت است.
– نخستین نکته در استراتژی این است که: شما نمیتوانید برای همه کس، همه چیز باشید.
– آینده به روی افراد و سازمانهایی که یارای گریز از جاذبه گذشته را ندارند، بسته خواهد بود.