میانگین زمان مطالعه: 3 دقیقه
فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعهٔ خویش فرا می گیرد تعریف میکنند. فرهنگ هر چیزی است که افراد آن را یاد میگیرند، به نسلها بعد انتقال میدهند و با آن زندگی میکنند.
مقصود از فرهنگ سازمانی، سیستمی از استنباط مشترک است که اعضا نسبت به یک سازمان دارند و همین موضوع منجر به تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود. ویژگی های اصلی تشکیل دهنده یک فرهنگ سازمانی را میتوان خلاقیت، خطر پذیری، توجه به جزییات، توجه به نتیجه، توجه به افراد، تشکیل تیم، تحول و ثبات یا پایداری در سازمان دانست.
فرهنگ یک واژه توصیفی است و به شیو هایی اطلاق میشود که اعضای سازمان درباره ویژگیهای آن میاندیشند، فارغ از اینکه آن ویژگیها را دارند یا خیر. این موضوع که “فرهنگ سازمان دارای ویژگیهای عمومی است” بیانگر آن است که در سازمانها یک فرهنگ حاکم است که در آن تعدادی فرهنگ فرعی یا زیر مجموعه فرهنگی نیز وجود دارد.
فرهنگ سازمانی که تأثیرگذاری شدیدی بر روی اعضای سازمان داشته باشد را یک فرهنگ قوی مینامند. این موضوع باعث میشود تا جابجایی کارکنان کاهش یابد و ارزشهای سازمانی به مقیاس وسیعتر مورد پذیرش همگان قرار گیرد. همچنین یک فرهنگ قوی در سازمان باعث میشود تا اعضای سازمان تعهدات بیشتری را قبول کنند.
حاکم بودن یک فرهنگ در سازمان، مرز مشخصی را برای سازمان تعیین میکند و نوعی احساس هویت را به سازمان تزریق میکند. این موضوع باعث میشود تا در افراد نوعی تعهد ایجاد شود و موجب ثبات سیستم و پایداری آن گردد. فرهنگ میتواند به عنوان یک عامل کنترلی به حساب آید که موجب بوجود آمدن یا شکل دادن به نگرشها و رفتار کارکنان میشود.
منبع اصلی پیدایش فرهنگ سازمانی بنیانگذاران آن سازمان و نتیجه تعامل یا تقابل تعصبات و اصول مورد قبول آنان است. همچنین آنچه اعضای سازمان در بدو ورود میآموزند و نیز آنچه بعداً خواهند آموخت را هم از دیگر علل پیدایش آن دانستهاند. برای حفظ و نگهداری این فرهنگ در سازمان سه عامل اساسی را باید در نظر گرفت که اولین آنها شیوه گزینش اعضای جدید در سازمان است. عامل بعدی اقدامات مدیریت عالی در سازمان است که بر فرهنگ سازمانی اثرات بسیاری دارد. سومین عامل و مهمتری آن، جامعهپذیری است. مهمترین مسأله در ارتباط با فرهنگ سازمانی، این است که افراد در سازمان با آن خو بگیرند و آن را رعایت نمایند.
برای جامعهپذیر بودن فرهنگ در سازمان، باید در سه مرحله و در ارتباط با عضو تازه ورود به سازمان اقدام شود: اول در مرحله پیش از ورود و دوم در مرحله رویارویی. سومین مرحله دگر دیسی یا تحول جامع است که در آن تغییرات نسبتاً دایمی صورت میگیرد. اگر مرحله سوم به صورت موفقیتآمیز انجام شود، بر بازدهی و تعهد فرد به سازمان تاثیرات بسیاری خواهد گذاشت و میل به رفتن او را از سازمان کاهش میدهد. اما با این حال هر سه مرحله در تعهد و میزان تولید فرد و نیز تمایل او به عدم ترک سازمان، اثرات شدیدی میگذارد.
با وجود این مراحل شیوههای مختلفی برای آشنا کرد یک عضو تازه وارد به سازمان، با فرهنگ حاکم بر سازمان وجود دارد. شیوههایی رسمی یا غیررسمی که عبارتند از: فرد با آمادگی فرهنگی قبلی در جایگاه خود در سازمان مستقر میشود یا خیر، برنامه انفرادی برای او به اجرا درآید یا برنامه جمعی، مدیریت درپی تایید هویت تازه وارد است یا تکذیب آن، فرد در دورههای زمانی ثابت با فرهنگ آشنا شود یا دورههای متغییر و اینکه آشنایی او با فرهنگ سازمان با راهنمایی باشد یا بدون راهنمایی.
فرهنگ سازمانی را با شیوههایی که بیان شد میتوان به شکلهای مختلفی برای اعضای تازه وارد نقل کرد که از مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: نقل داستانهای گذشته سازمان، بیان آداب و روسوم و ارزشهای حاکم بر سازمان، معرفی امتیازات ویژهای که در سازمان حاکم هستند و در آخر استفاده از زبان رمز که در بیشتر مواقع با یادگیری این زبان رمز یا کاربرد اصلاحات خاص میتوان موجب همبستگی و اتحاد اعضای سازمان شد.
در انتها این موضوع را یادآور میشویم که در این مقاله تنها اشارهای به این موضوعات شده است و برای مطالعه بیشتر و کاملتر مباحث مطرح شده، نیاز است تا فایل پاورپوینت مربوط به این فصل را دانلود کنید.
[restrict]
دریافت PDF این مقاله
[/restrict]