میانگین زمان مطالعه: 3 دقیقه
اگر در باب بیان علم و تعریفی از آن علم را در مقابل جهل تعریف کنیم خداوند به این معنا عالم است. البته علم را در تعریفی دیگر در مقابل دانستنیهایی که آزمون پذیر نیستند نیز عنوان کردهاند. ستایش علم و سرزنش عالم بدون عمل در معارف اسلامی ناظر به تعریف اول است.
قرن نوزدهم به غرور علم تجربی آبستن است و پوزیتیویسم در دامن چنین فضایی پرورش یافت. اندیشه این مکتب این بود که بشر جز به دانش تجربی به دانش دیگری راه ندارد. این مکتب هرچه را در قلمرو علم تجربی نمیگنجید در زمره مجهولات و مبهمات آورد. سوالی که در اینجا به ذهن متبادر میگردد این است که آیا تنها تجربه حقیقت را روشن میکند؟ این سوالی تجربی نیست تا با تجربه صحتش اثبات شود؛ اگر هم تجربی باشد، همین تجربه مورد سوال قرار گرفته و نمیتوان از چیزی که صحتش مورد سوال است برای اثبات درستی خودش استفاده کرد. معرفت تجربی متصف به صفاتی است که به شرح و توضیح آنها خواهیم پرداخت.
معرفت یا شناخت تجربی روشی از علم تجربهای است که در دسترس همه است نه درونی؛ برخلاف تجربه عرفانی که فقط شخص عارف آن را درک میکند و بیان شدنی هم نیست. از سویی عینی بودن علم هم به معنای تجربه پذیری همگانی است. از دیگر ویژگیهای این تجربه خام نبودن و بسامان بودن آن است به این معنی که با تغییر عوامل میتوان تاثیر آنها را مشاهده کرد بنابراین موجودات ماوراء طبیعی را نمیتوان از راههای علمی اثبات و نفی کرد. دانستنیها بر تجربه مستقیم حسی مبتنی هستند بنابراین پژوهشگر تجربی با فرضیههایی که در ذهن دارد به دنبال کاوش تجربی است تا به وسیله آن، فرضیهاش را اثبات یا رد کند. این ویژگی باعث میشود تا هرکس دنبال بخش خاصی از علم باشد و حتی گاهی روی مشاهده واقعیات تاثیر میگذارد.
تفسیر علمی در سایه تئوریها و قانونهای علمی صورت میگیرد بنابراین تئوری هم باید تجربه پذیر باشد تا علمی شود و لذا حوادث منحصر به فرد مشمول تفسیر علمی نیست بلکه بیانگر نظمی همیشگی است و قضیهای کلی که با هیچ، همیشه، هر یا همه آغاز میشود. به عنوان نمونه، همیشه آب از ترکیب دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن ایجاد میشود.
مطالب عنوان شده مبین صفات هر نظریه یا قانون علمی هستند که وقوع بعضی پدیدهها را ناممکن اعلام میکند. مثلاً قانون تساوی زوایای تابشی اعلام میکند که محال است نوری که با زاویه ۱۰ درجه تابیده است با زاویه ۲۵ درجه منعکس شود. در این صورت اگر پدیدهای که قانونی را ناممکن اعلام میکند، اتفاق بیفتد آن قانون از صحت میافتد و ابطال میشود. ابطال پذیری یعنی عدم سازش با همه پدیدههای ممکن و قانون ابطال پذیر یعنی قانونی که برای آن بتوان تصور کرد که در صورت وقوع پدیدهای ابطال میشود. علم روشی گزینشی است و کلی گرایی، یعنی تجربه همه جوانب یک پدیده در علم جایی ندارد. فلسفه از اقسام علم به معنای اول و در مقابل علم به معنای تجربی است.
درگذشته مراد از فلسفه تقریباً دقت علم بوده است و فلسفه به معنای خاص، بر حکمت مابعدالطبیعی اطلاق میشود که در زبان انگلیسی متافیزیک نام دارد.در فرهنگ غرب فلسفه معنایی خاص یافته و معرفتهایی مانند فلسفه علم، اخلاق و… رشد کرده است که در همه اینها فلسفه به معنای علمشناسی است. مثلاً سوال تاریخ این است که انقلاب فرانسه کی رخ داد؟ دلائلش چه بود؟ اما سوال فلسفه تاریخ این است که آیا تاریخ، علمی تجربی است؟ آیا تاریخ هنر است یا علم؟
برای یافتن پاسخی درخور برای سوالات فوق و نیز تعاریف روشنی برای متا که به معنی بعد است و فیزیک که به معنی طبیعت و متافیزیک یعنی معرفت مابعدالطبیعه، همچنین آگاهی از محتوای متافیزیک، وجوه افتراق علم تجربی و متافیزیک، مهمترین مباحث و مسائل متافیزیک و اینکه آیا میتوان بینیاز از آنها بود و… دانلود فایل pdf کامل این مقاله نوشته هلیا رخش سوار توصیه میشود.
شما می توانید فایل PDF کامل این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]
در پایان جهت گسترش اطلاعات مخاطبان این مطلب، در لینک زیر کتابی مرتبط، برای شما عزیزان قرار گرفته است. امید است مطالعهی آن برای شما سودمند واقع شود.