رضایت شغلی و پیامدهای آن
رضایت شغلی موضوعی است که در ارتباط با آن محققان علوم روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی، اقتصادی، علوم سیاسی و تربیتی هر یک به سهم خود در آن نظریاتی را مطرح کردهاند. امروزه در کشورهای مختلف مشاغل متعدد با شاغلین بسیار وجود دارد و آنچه همواره موردتوجه روانشناسان و اندیشمندان علوم اجتماعی بوده و هست، رضایت شغلی افراد و تأثیر آن در روحیه و بازدهی کار آنها است.
منابع انسانی اولین و حیاتیترین دارایی برای هر سازمانی بهحساب میآیند، بهطوریکه بدون آن هیچ سازمانی قادر به ادامه راه نخواهد بود. بنابراین شناخت نیازها، انگیزهها، تمایلات، عوامل رضایت و عدم رضایت کارمندان نهتنها مهم است بلکه به جهت اتخاذ سیاستهای صحیح، راهبردهای مناسب و برنامههای مؤثر ضروری محسوب میشود.
هاپاک رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چندبعدی تعریف میکند که با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد و معتقد است عوامل مختلفی در ایجاد رضایت شغلی در کارکنان مؤثر هستند. درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط کاری و فرآوردههای اشتغال در زمانهای مختلف، ترکیبی از عوامل هستند که در ایجاد احساس رضایت شغلی در افراد تأثیرگذار هستند.
رومن کرزناریک در کتاب چگونه شغل دلخواهمان را پیدا کنیم این فاکتورها را برای یک شغل رضایتبخش لیست میکند:
حاضر هستید تمام عمر به کاری مشغول شوید که میدانید فایدهای ندارد؟ فرض کنید شما مسئول شمردن برگههای باطله روی میز مدیرتان هستید و برای این کار حقوق خوبی دریافت میکنید اما بدون اینکه از کار شما استفاده شود، تمام آن برگهها درون سطل زباله انداخته میشوند. آیا شما در این شغل راضی هستید؟
احساس اسارت و زندانی بودن در شغل نمیتواند به ایجاد حس رضایت ختم شود. فرد هرچه در سرکار آزادی و اختیار بیشتری داشته باشد، احساس رضایت بیشتری نسبت به شغل خود دارد. شغلهایی که ساعت کاری آزادتری داشته باشند و محدود به مکان نباشند آزادی را بهخوبی به فرد منتقل میکنند.
مفهوم غرقگی یا Flow، زمانی است که گذر زمان را در حین انجام کار فراموش میکنید. برخلاف باور رایج در جامعه، بهترین لحظات زندگی زمان استراحت نیست بلکه وقتی با استفاده از تواناییهای خود میتوانید درگیر کاری شوید که گذر زمان را از یاد ببرید، بهترین لحظات را سپری میکنید و شادی واقعی را در تجربه میکنید.
هر شغلی که این سه احساس را در فرد ایجاد کند، میتوان گفت که رضایت او را تأمین خواهد کرد و فرد باعلاقه بیشتری به انجام آن کار میپردازد.
رضایت شغلی را می توان به چهار عامل وابسته دانست که ترکیب آنها در ایجاد احساس رضایت نقش خواهند داشت. اولین آنها عوامل سازمانی است یعنی متغیرهایی که بهطور گسترده در مورد بیشتر کارکنان صدق میکند; مثل حقوق، فرصتهای ارتقای شغلی و … . دوم عوامل محیطی هستند که متغیرهای گروههای شغلی را تشکیل میدهند مانند شیوه سرپرستی، کیفیت روابط با همکاران، شرایط کار و محل کار و … .
سومین عامل در میزان رضایت افراد از شغلی که دارند خود ماهیت کار است. تنوع کاری، میزان استقلالی که در شغل خود احساس می کنند و مسئولیتهایی که برعهده دارند ازجمله عواملی هستند که ماهیت یک کار را رضایت بخش می کنند یا برعکس. عامل چهارم در ایجاد رضایت شغلی ویژگی های شخصیتی افراد است که آنها را از یکدیگر متمایز میکند. سن، جنسیت، تجربه کاری همه از عواملی هستند که میتوانند میزان رضایت افراد مختلف را از یک شغل متمایز کنند.
در ارتباط با تأثیر رضایت شغلی افراد بر میزان عملکرد آنها سه دیدگاه متفاوت وجود دارد. اول آنکه اگر فرد از شغل خودش احساس رضایت داشته باشد عملکردش افزایش و بهبود مییابد. در مقابل دیدگاه دوم برعکس است و بیانگر تأثیر عملکرد افراد در میزان رضایتشان از شغلشان است؛ یعنی فرد هرچقدر کار خود را بهتر انجام دهد رضایتش از شغلش بیشتر میشود.
اما دیدگاه سوم برخلاف آن دو معتقد است ارتباط ذاتی بین رضایت شغلی و عملکرد افراد وجود ندارد و این پاداش و مزایای متفاوت در مشاغل و سمتهای مختلف است که باعث تفاوت میزان رضایت شغلی میشود.
اما میتوان با اطمینان بیان کرد که افزایش بهرهوری فرد و تعهدی که نسبت به سازمان دارد با میزان رضایت شغلی او از کارش ارتباط مستقیم دارد. همچنین سلامت فیزیکی و روحی کارکنان و سرعت آموزش مهارتهای جدید شغلی آنها هم بیارتباط با میزان رضایت آنها نیست.
ایجاد و حفظ ارتباط با مشتریان بدون شک مهمترین هدف برای سازمانها است که آنهم بیارتباط با رضایت شغلی کارکنان نیست. برای آشنایی بیشتر با این موضوع و همچنین سیستمهای ارزیابی رضایت شغلی کارکنان، دانلود و بررسی فایل PDF کامل این مقاله میتواند مفید باشد.
شما می توانید فایل PDF کامل این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]