رفاه اقتصادی
ابعاد رشد اقتصادی در دنیای امروز بهطور عمدهای دچار دگرگونی شدهاند. در سالهای اخیر بانک جهانی و دیگر سازمانهای چندملیتی اطلاعات اقتصادی بینالمللی را با قدرت خرید و برابری ارزی مطابقت میدهند. همچنین عوامل مختلف در حوزه های اقتصاد، سیاست و اجتماع نیز در حفظ میزان رشد و نظریههای رقابتی رشد دخیل هستند. اقتصاددانان همگی بر این باورند که رسیدن به رشد در اقتصادی به سرمایهگذاری بر روی عواملی همچون تولید، تکنولوژی، کارآفرینی و دانش بستگی دارد و نیز زیرساختهای کامل، ثبات اقتصاد کلان تعیین کالاهای اساسی و مشوقهای اقتصادی بسیار تأثیرگذار هستند.
رشد در اقتصاد هر جامعهای موجب بالا رفتن سطح استانداردهای زندگی و کیفیت زندگی بسیاری از مردم در کشورهای مختلف و حتی در اقتصاد جهانی میشود. البته رسیدن به این رشد با مشکلات و تأثیرات منفی جانبی همچون، آلودگی هوا، کاهش منابع و تقسیم نابرابر سرمایه و دارایی نیز همراه است.
رشد اقتصادی زمانی رخ میدهد که تولید کالاهای جدید و خدمات اقتصادی بهطور عمدهای افزایش پیدا کند. اگرچه تصور اقتصاددانان از این مفهوم در سالهای اخیر تغییر کرده است ولی برخی همچنان بر این باورند که رسیدن به رشد در اقتصاد، تنها زمانی رخ میدهد که تولیدات ملی به ازای هر شخص بر مبنای اندازهگیری سرمایهی واقعی تولید داخلی، افزایش یابد.
گروهی دیگر نیز کیفیت رشد را همزمان با کمیت آن بررسی میکنند؛ به این معنی که این گروه از اقتصاددانان نهتنها افزایش ارزش دلار در قبال هر فرد را؛ بلکه میزان رفاه در کیفیت زندگی افراد راهم بررسی میکنند. البته این نظریهی کلی، تفاوت بین رشد و توسعهی اقتصادی را تا حدودی مشخص نمیکند.
حقیقت، تداخل قابلملاحظه و چشمگیری بین مسئلهی رشد اقتصادی و توسعهی اقتصادی و عوامل کمککننده به رشد همچون افزایش جمعیت، در مناطق توسعهیافته دیده میشود که شناسایی عوامل مشخص برای این موضوع را دشوار میکند.
فرآیند رشد اقتصادی به تعداد عوامل مرتبط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وابسته است که بهطور گروهی برای افزایش بازده ملی (کشوری) تلاش میکنند. مسئله اصلی در این موضوع نیاز به افزایش بهرهوری در طول دورهی زمانی است. بهرهوری میزان بازده (تولید) را محاسبه میکند که هر بخش از ورودی تولید میکند.
در سطح ملی، میزان بازده به درآمد ناخالص تولید داخلی برمیگردد؛ و ورودیها (دادهها) عوامل تولید- منابع طبیعی، منابع انسانی و کالاهای اصلی هستند بهرهوری در صورت، ترکیب عوامل استفادهشده در تولید که موجب نتیجه بخشی و بازده بیشتر در هر بخش میشود، افزایش مییابد.
معمولترین شاخص اندازهگیری بهرهوری، کارگران هستند. با تقسیم ارزش بازده ملی بر تعداد کارگران میتوان به معیاری برای ارزیابی بهرهوری ملی رسید. بهعنوانمثال، از سال 1992 تا 2003، بهرهوری کارگران ایالاتمتحده تا حدود 30 در صد افزایش یافت. نتیجه افزایش بهره-وری، دستمزدهای بالاتر، تأسیس مراکز تجاری، خلاقیت شغلی و …، در اقتصاد است. بهرهوری کارگران به شکل لاینحلی با دیگر موقعیتهای کاری همچون پیشرفت فیزیکی مراکز و تکنولوژی مورداستفاده در تولید، آموزش کارگران و مهارتهای سازماندهیشده مدیریتی، درهمتنیده شده است.
رسیدن به رشد اقتصادی هدف تمام دولتها است و تأثیرگذاری ملموسی بر زندگی افراد جامعه به همراه دارد. برای آشنایی بیشتر با ابعاد گوناگون این موضوع، زمینههای دستیابی به آن و نیز آشنایی با نظریهپردازان مطرح در این حوزه، مطالعه فایل PDF کامل این مقاله پیشنهاد میشود.
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]