میانگین زمان مطالعه: 3 دقیقه
یکی از مهمترین خصلتهای موردنیاز برای مدیر، توانایی وی در تصمیمگیریهاست و در اینجاست که اقتصاد مدیریت بهعنوان ابزاری برای کاربرد نظریهها و روشهای اقتصادی در بازرگانی و تصمیمات اداری در فرآیند تصمیمگیری مدیران ظاهر میشود. اقتصاد مدیریت که بهمنظور حل مسائل مدیریتی، نظریههای علم اقتصاد و علوم تصمیمگیری را به کار میبرد و آنها را گسترش میدهد. این فرایند با در نظر گرفتن نظریههای علم اقتصاد در کنار علوم تصمیمگیری و تلفیق آنها در یکدیگر به دنبال شناخت راهحلهای مربوط به مسائل تصمیمگیری است که رودرروی مدیریت قرار میگیرند.
اقتصاد خرد به مقدار زیادی تشریحی است. به این معنا که سعی اقتصاد خرد بیان مسائل و نظریههای در اقتصاد است، درحالیکه اقتصاد مدیریت عمدتاً تجویزی است. به این معنا که برای رسیدن به هدف خاصی سعی در ایجاد مقررات و تکنیکهایی خاص دارد تا بتوان به کمک آنها بهترین نتایج را به دست آورد. در مدیریت، تصمیمگیری فرآیند تعیین بهترین راهحل ممکن برای مسئله مفروض است. در این فرآیند برای یافتن بهترین عمل یا رسیدن به بهترین تصمیم، اقتصاد مدیریت یکی بهترین ابزارهای کمکی برای مدیران است.
فرآیند تصمیمگیری، صرفنظر از اینکه مربوط به مسائل بهینه یابی جزئی (تمرکز بر بخشی از بنگاه) یا مرکب (تلفیق تمامی بخشهای یک بنگاه) باشد، در دو گام انجام میشود:
در دنیای واقعی اکثر تصمیمات اصلی مدیریتی در شرایط عدم اطمینان گرفته میشود. وجود عدم اطمینان در مسائل تصمیمات مدیریتی و مخاطره (ریسک) توأم با آن باعث میشود که مفهوم مخاطره و تحلیلهای مربوط به آن در اقتصاد مدیریت موردبحث قرار گیرد.
ریسک در تحلیل اقتصادی ریسک بهعنوان «خطر بالقوهای تعریف میشود که زیانبار است» و در کسبوکار این زیانبار بودن به معنی متضرر شدن است. ریسک به معنی «احتمال وقوع واقعهای ناخواسته» است. ریسک با شانس یا «احتمال وقوع نتایج خواسته» نیز توأم است؛ هر چه احتمال وقوع نتیجه خواسته بیشتر باشد، شانس بیشتر و هر چه احتمال وقوع نتیجه ناخواسته محتملتر باشد، تصمیم مخاطرهآمیزتر خواهد بود.
منظور از نظریه بنگاه مشخص کردن این موضوع است که «چطور بنگاهها رفتار میکنند و اهداف آنها چیست؟». بر اساس این نظریه هر بنگاه سعی در حداکثر کردن سود خود دارد؛ اما نظریه بسیار کلی است و در مواردی نظیر حالتی که بنگاه با مسئلهای مواجه است که درگیر عوامل پویای مهمی است و درحالیکه ریسک وجود دارد، کاربرد محدود دارد. شکل بهتری از تعریف برای این نظریه آن است که بنگاه سعی در حداکثر کردن ارزش بازاری خود دارد.
بهطورکلی، قیدهای متعددی فعالیت بنگاه را محدود میکنند، به همین جهت تکنیکهای بکار رفته برای تحلیل بسیاری از مسائل بنگاه «تکنیکهای بهینه یابی مقید» هستند؛ مثل برنامهریزی خطی. البته باید توجه داشت که بسیاری از قیدهای ذکرشده گرچه ممکن است در تضاد با یکدیگر باشند، لیکن همگی در جهت افزایش رفاه اجتماعی بکار گرفته میشوند.
مدیران بنگاه «عامل» میباشند که برای مالکین بنگاه که «صاحب» هستند، کار میکنند. مشکل صاحب و عامل (Principal – Agent Problem): این است که ممکن است مدیران به دنبال اهداف شخصی خود حرکت کنند و این مسئله ممکن است موجب کاهش سود مالکین شود. برای رفع این مشکل مالکین مؤسسه ممکن است مدیران را در سود مؤسسه شریک کنند یا به مدیران اجازه خرید بخشی از سهام شرکت را با نرخی پایینتر از قیمت بازار بدهند.
نقش تعیینکننده بنگاههای اقتصادی در پیشرفت کشورهای غربی و کمک آنها به افزایش سطح رفاه جامعه، تأییدکننده نقش پراهمیت بنگاهها در جامعه است. بنگاههای اقتصادی کارآمد ارتباط مستقیمی با رفاه اجتماعی دارد. بنگاههایی که بتوانند با مدیریت و اقتصاد مدیریت صحیح، خود را با تغییرات محیطی و شرایط جدید تطبیق دهند و به تغییرات محیط خودپاسخ مثبت دهند.
متن فوق بخشی از خلاصه کتاب اقتصاد مدیریت، نوشته ایوان داگلاس است که توسط حمیدرضا وزیر زنجانی تهیه شده است. برای مطالعه کامل این خلاصه کتاب میتوانید فایل PDF کامل آن را از پایین دانلود بفرمایید.
شما می توانید فایل PDF کامل این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]