توسعه کارآفرینی در چین
چین با مساحت ۹/۴ میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر کشوری پهناور است. هشتاد درصد جمعیت چین را روستائیان به خود اختصاص دادهاند که قسمت اعظم آنها به کشاورزی مشغول هستند. چین حدود یک پنجم جمعیت جهان را تغذیه میکند، این در حالی است که تنها هفت درصد اراضی قابل کشت دنیا را در اختیار دارد.
اقتصاد چین تا حد زیادی متکی بر اقتصاد روستایی و در نتیجه بخش کشاورزی است. انقلاب کشاورزی چین در طی سی سال سیطره خود بر کشور، صدمات جبرانناپذیری را بر اقتصاد چین وارد کرد. در واقع سیاستهای نادرست دولتمردان آن دوره رکود شدید اقتصادی و فقر روستاییان را موجب شد.
در عصر حاضر، پس از گذشت دو دهه از اجرایی شدن اصلاحات سیاسی بین سالهایی که انقلاب دوم نامگذاری شد، پیشرفتهای شایانی در توسعه کشاورزی این کشور بهدست آمده است که کاهش چشمگیر فقر و حفظ منابع طبیعی و زیستمحیطی کشور از نتایج آن است. افزون بر آن، توسعه اقتصادی چین در این سالها به طور آرام و سنجیده از دیگر نتایج آن است. همچنین تدریجاً از تصدی دولت بر کشاورزی کم و با اجرای سیاستهای توسعه روستایی، درآمد روستاییان افزایش یافته است. اما با وجود همه اینها هنوز تا توسعه اقتصادی پایدار و مؤثر فاصله بسیار است چرا که هنوز هم بخش روستایی و کشاورزی چین با معضلات عمدهای روبروست و ردپایی از دخالتهای نادرست دولت در روستاها دیده میشود.
از سوی دیگر پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱ افقهای جدیدی به روی این کشور گشوده و به موازات آن چالشهای جدیدی را نیز پیش روی کشور قرار داده است. چین برای رقابت در بازارهای جهانی ضروری است تا بر سیاست درهای باز اقتصادی تأکید و جهتگیریهای جدیدی را انتخاب نماید تا با اتخاذ سیاستهای درست روند توسعه اقتصادی چین آهنگی تندتر پیدا کند. حال باید دید پس از انقلاب کشاورزی چه تحولاتی در چین صورت گرفت که نتایج آن پیشرفت امروز است؟
سیاستهای دولت چین پس از انقلاب کشاورزی، بر اقتصاد ملی این کشور بسیار موثر بود و کشاورزی نیز بهعنوان سنگ بنای اقتصادی چین از این تأثیرات سود جست. اصلاحات ارضی کشور در دهه ۱۹۵۰ که بدون توجه به اوضاع اقتصادی و فرهنگی چین انجام شد، رکود شدیدی در بخش کشاورزی به وجود آورد. در این دوره حدود ۴۷ میلیون هکتار زمین از دست مالکان خارج و به کشاورزان بدون زمین داده شد. پس از تقسیم زمینهای کشاورزی، چین به تقلید از شوروی و کشورهای اروپای شرقی برای اداره امور کشاورزی تعاونیهایی راهاندازی و کشاورزان را وادار به عضویت در این تعاونیها کرد. ابتدا زمینهای تقسیمشده به تعاونیهای بزرگ داده شد که در اثر این سیاست نادرست بیش از ۳۰ میلیون کشاورز در اثر فقر و گرسنگی جان باختند.
از آن زمان به بعد تعاونیهای بزرگ به تعاونیهای کوچکتر تقسیم شدند. تا سال ۱۹۵۵ نزدیک به ۱۷ میلیون خانوار کشاورز عضو تعاونیها شدند. بدین ترتیب فعالیتهای کشاورزی واجد مدیریت جمعی شد و تصدی دولت بر این بخش گستردگی و عمق روزافزونی به خود گرفت. تعاونیها در آن دوران نقشهای زیادی از جمله تعیین روشهای تولید، نوع محصول، نحوه فروش و قیمت محصولات را برعهده داشتند که همه زیر نظر دولت انجام میشد که نتیجه این سیاستها ایجاد تنگناهای شدید برای کشاورزان و کاهش چشمگیر تولیدات کشاورزی بود. بهطوری که سهم بخش کشاورزی در تولید ملی از ۹۰ درصد به ۶/۲۵ درصد کاهش یافت.
چین بعد از انقلاب کشاورزی با اتخا سیاستهایی صحیح و نظارت دقیق بر اجرای آنها در راستای افزایش فرهنگ و زیرساختهای لازم برای کارآفرینی، توانست خود را به یک ابرقدرت اقتصادی تبدیل کند. برای آشنایی با این سیاستها از جمله کاربرد تکنیکهایی مانند تأکید بیش از حد بر خودکفایی و قطع ارتباطات بینالمللی، تصدی بیش از حد دولت بر امور اقتصادی و…، همچنین استراتژیهای توسعه روستایی چین و طرحها و برنامههای عمده چین در توسعه روستایی از جمله مبدل شدن مزارع اشتراکی به مزارع خانوادگی و بهرهبرداری بهینه از منابع کشاورزی دانلود فایل pdf کامل این مقاله، نوشته حمید عصاری مفید خواهد بود.
شما می توانید فایل PDF کامل این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]
در پایان جهت گسترش اطلاعات مخاطبان این مطلب، در لینک زیر کتابی مرتبط، برای شما عزیزان قرار گرفته است. امید است مطالعهی آن برای شما سودمند واقع شود.