جزء نگری منشأ بسیاری از مسایل و مشکلات جوامع بشری و سیستمهای اقتصادی امروزه است. مشکل از جایی شروع میشود که ما سیستم را به عوامل اولیه آن تجزیه میکنیم و با تمرکز بر جزییات درپی حل مشکل هستیم. غافل از این که سیستم تجزیه شده فقط مجموعهای از عناصر اولیه است و دیگر خاصیت یک سیستم، یعنی تعامل اجزا را از دست داده است.
تفکر؛ به عنوان یکی از راههای شناخت و کسب علم و معرفت، حرکت فکر برای کشف و مقدمه کسب اعتقادات و ایمان است تفکر سیستمی مجموعه مطالبی در مورد روش تفکر بر پایه درک روابط علت و معلولی بین پدیدههای اطراف است. این شیوه تفکر، چارچوب و روشی منطقی برای شناخت مسألهای است که تمامی جنبههای جزیی و ترکیبی موضوع را در برمیگیرد.
تاریخچه تفکر سیستمی را میتوان در دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد. اول تحولات دانشگاه MIT و دوم تحولات متدولوژی علم که به توضیح مختصری در رابطه با این دو میپردازیم.
پس از جنگ جهانی دوم، سه جهش مهم در دانشگاه MIT بوجود آمد که تأثیرات مهمی را در پیشرفت علم و اندیشه برجای گذاشتند. اولین آنها بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ بود که رابطه میان ماشین و ارگانیسم را مورد مطالعه قرار داد. نتایج این مطالعات به هموار شدن راه پیدایش دو دانش جدید، یعنی اتوماسیون و انفورماتیک، منجر گردید.
در دهه ۵۰، با توجه دوباره به ماشین مفاهیمی همچون حافظه و فراگیری در مورد ماشین نیز به کار گرفته شد و مقدمات دانشهای جدید همچون بیونیک و هوش مصنوعی پدید آمد. در دهه ۱۹۶۰ سومین جهش علمی این دانشگاه در زمینه علوم سایبرنتیک و دینامیک سیستم پدید آمد. جی فاستر با این هدف که سازمانها و موسسات صنعتی را همانند سیستمهای سایبرنتیک بنگرد و از راه شبیه سازی، نحوه کارشان را دریابد مبحث دینامیک صنعتی را معرفی کرد. او همچنین در سال ۱۹۶۴ دینامیک صنعتی را به سیستمهای شهری نیز تعمیم داد و دینامیک شهری را مطرح نمود. فاستر در ادامه این فعالیتهایش، در سال ۱۹۷۱ با انتشار کتاب دینامیک جهان، رشته دینامیک سیستمها (System Dynamics) را بنیان نهاد.
در دیدگاه دوم شیوه تفکر به سه دسته تقسیم میشوند:
دسته اول، کل گرایی اولیه است که تا دوران رنسانس شیوه غالب بود و آن را دوران حاکمیت فلسفه و علامهها نامیدهاند. در این دوران معتقد به زنجیره علتها بودهاند اما در این بین با حذف علل میانی، خیلی زود به خدا میرسیدند.
دسته دوم در این دیدگاه، تفکر جزگرا است که از دوران باستان وجود داشته است و آن را برخاسته از فلاسفه یونانی میدانند. بر اساس این شیوه تفکر، رفتار پدیده اصلی حاصل جمع رفتار اجزای آن است. این شیوه با نام تفکر تحلیلی نیز شناخته میشود و پس از دوران رنسانس به عنوان روش غالب و فراگیر علمی مورد استفاده قرار گرفت.
دسته سوم، نظریههای سیستمی است که توسط برتالنفی(Ludwig Von Bertalanffy) مطرح شد. برتالنفی در مقام یک مخالف تفکر تقلیدگرایی، نظریه خود را با عنوان “نظریه سیستمهای عام” منتشر کرد. این نظریه بر این اصل استوار است که در عمق تمام مسائل یک سری اصل و ضابطه وجود دارد که با قطع نظامهای علمی، رفتار عمومی سیستمها را کنترل میکنند.
با توجه به تنوعی که در دیدگاههای مربوط به سیستم و همچنین تفکر سیستمی وجود دارد، شناخت طبقهبندیهای مختلف سیستم موضوعی بسیار مهم است که در ادامه در باره آن صحبت میکنیم.
با توجه به تنوع دیدگاهها، طبقهبندیهای مختلفی از سیستم ارائه شده است. یک نوع از آنها طبقهبندی بصورت “متضاد” است؛ مانند: سیستمهای باز و بسته، سیستمهای ساده و پیچیده، سیستمهای گسسته و پیوسته و … که در این سبک از طبقهبندی معیارهای مختلفی برای هر دسته درنظر گرفته میشود.
نوع دیگر از طبقه بندیهای معروف سیستمها، شیوه “بولدینگ” است. در این شیوه سیستمها با توجه به دو ویژگی یعنی میزان قابل پیش بینی بودن و همچنین میزان پیچیدگی هایشان در طیفی از طبقه بندی قرار میگیرند. به عنوان مثال ساختارهای ایستا ماننده اتم ها و مولکول ها در صدر سیستمهای قابل پیش بینی قرار دارند. در مقابل سیستمهایی ماننده زبان، منطق، ریاضی و … در صدر لیست سیستمهای پیچیده جای دارند.
نوع دیگر طبقه بندی به“طبقهبندی چک لند” معروف است و بر اساس طبیعت و ذات سیستمها انجام میشود. به عنوان مثال سیستمهای طبیعی شامل گیاهان و سیستمهای زیستی هستند، سیستم اجتماعی و سازمانها در طبقه سیستمهای فعالیت انسانی قرار میگیرند و فلسفه و دانش در طبقه مربوط به سیستمهای انتزاعی جای دارند.
“طبقهبندی ایکاف” نوع دیگری از طبقهبندی سیستمها است که بر اساس رفتار سیستم صورت میگیرد. در این طبقهبندی دو معیار، یعنی هدف و شیوه رسیدن به هدف، اصل هستند. بر این اساس چهار نوع از مشهورترین سیستمها تعریف میگردد:
۱- سیستم حافظ حالت که در آن هدف و روش رسیدن به آن در ساختارش گنجانده شده است و تنها در مقابل تغییرات عکسالعمل نشان میدهد.
۲- سیستم هدفجو که در آن هدف از قبل مشخص است اما روش رسیدن به آن توسط خود سیستم تعیین میشود. هدف این سیستم رسیدن به حالتی است که در آن قادر به انتخاب رفتار باشد.
۳- سیستم هدفمند که هم هدف و هم روش رسیدن به آن را خودش انتخاب میکند و مثال شاخص این نوع سیستم، انسانها هستند. رفتار یک موجود هدفمند تماماً از بیرون کنترل نمیشود و حداقل بخشی از آن ناشی از تصمیم و انتخاب خود موجود است.
۴- سیستم آرمانمند که به جای یک هدف یک آرمان را دنبال میکند.
اصل تضاد در سیستم بیانگر این موضوع است که اگر هر جزءِ سیستم را جداگانه و به گونهای بسازیم که به کاراترین شکل ممکن عمل کند، سیستم به عنوان یک کل به مؤثرترین شکل عمل نخواهد کرد. مدیران در اکثر مواقع به شیوه تحلیلی تصمیمگیری میکنند، اما همانطور که میدانیم مجموع بهترین جواب برای اجزا، لزوماً بهترین جواب برای کل محسوب نمیشود.
در عمل، معمولاً مدیرعامل یک مجموعه، از مدیران سابق یک بخش انتخاب میشود که تجربه کافی را در تمام امور ندارند و مسائل را با نگاه تخصصی خود مینگرند. نگرش تخصصی مدیران رده بالا به امور سازمان یک مشکل بزرگ درسازمانها است که میتواند آسیبهای را به سازمان وارد کند. تفکر سیستمی، نگرش افراد نسبت به موضوعات را تغییر میدهد و این تغییر نگرش باعث دستیابی به نتایج متفاوتی میشود.
دانلود فایل PDF کامل این مقاله به شما در آشنایی بیشتر با مفهوم تفکر سیستمی کمک خواهد کرد.
شما می توانید فایل PDF این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF این مقاله
[/restrict]