تعریف خلاقیت: یکی از اساسیترین آیتمهای کارآفرینی؛ جزء لاینفک آن، ویژگی برتری که تمامی درهای بسته فکر شما را باز کرده و راههای اقتصادی جدیدی را پیش روی شما میگذارد خلاقیت است. همانطور که در مباحث قبلی گفته شد کارآفرینی و خلاقیت دو واژه جداییناپذیر، تأثیرگذار و مکمل در کنار هم هستند.
در دنیای امروز که مهمترین ویژگی آن عدم اطمینان و پیچیدگی است و جهانیسازی و تغییرات فناوری جز اصلی آن است، برای موفقیت سازمانی و حرکت آن در جهت پیشرفت مهمترین موضوع ایجاد تغییرات و نوآوری در فعالیتهای سازمان و به ویژه در حوزه رهبری است.
امروزه سازمانهایی مبتنی بر علم و دانش هستند و وجود نوآوری در آنها بسیار با اهمیت است. اهمیت نوآوری به حدی است که در اغلب صنایع و شرکتهایی که به عنوان لیدر بازار فعالیت میکنند، واحد تحقیق و توسعه به عنوان یکی از قدرتمندترین واحدهای سازمان در حال فعالیت است.
در حوزه کارآفرینی، نوآوری و خلاقیت یکی از بارزترین ویژگیهای فرد کارآفرین است. طرحهای کارآفرینی عمدتاً بر پایه ایدهها و طرحهای نوآورانه و حاصل تراوشهای ذهنی فرد یا گروهی از افراد خلاق است.
نوآوری به بقای شرکت کمک میکند و پیشرفتهای متوالی را سبب میشود. توجه به نوآوری در سازمان این امکان را برای افراد مستعد و خلاق در سازمان به وجود میآورد تا رشد سریعی داشته باشند و باعث میشود تا سازمان بهرهوری و سودمندی بیشتر نسبت به شرکتهای دیگر داشته باشد.
برای رسیدن به معنی مفهوم خلاقیت باید این نکته را در نظر داشت که فعالیت یکی از مفاهیمی است که اگر چه به راحتی درک میشود اما نمیتوان آن را به راحتی توصیف کرد. شاید به همین خاطر است که هنوز صاحب نظران به یک تعریف واحد نرسیدهاند و تعاریف مختلفی را ارائه دادهاند که هرکدام به برخی از ویژگیهای خلاقیت میپردازند. برای خلاقیت تعاریف مختلفی بیان شده است که در هر یک به برخی از ویژگیهای خلاقیت پرداخته میشود.
به طور کلی میتوان خلاقیت را یکی از محصولات ذهن دانست که به شکل ایده، راهحل، خیالپردازی و خلق مفاهیم جدید بروز میکند. با این تعریف میتوان هر فرد را خلاق نامید، حتی برخی از افراد قدرت خلاقیت بالایی دارند و حتی از این طریق کسب درآمد میکنند؛ مانند طراحان لباس، طراحان صنعتی، موسیقیدانان و مخصوصاً کارآفرینان. اهمیت خلاقیت را میتوان با نگاهی به زندگی افراد موفق دریافت که خلاقیت آنها چه تأثیر شگرفی در میزان موفقیت آنها داشته است.
البته خلاقیت را نمیتوان صرفاً تولید و خلق یکچیز از هیچ دانست. در بسیاری از مواقع ممکن است افراد خلاق به ترکیب ایدهها بپردازند و ایده جدیدی مطرح کنند. حتی ممکن است به پرورش و تقویت ایدههایی که از جای دیگر گرفته شده است بپردازند.
در واقع ذهن هیچ فردی این قدر قدرتمند نیست که دائماً در حال ارائه ایدههای بدیع و کاربردی باشد. از این منظر افراد خلاق را میتوان افرادی نامید که توانستهاند با بهکارگیری نیروی ذهنی خود، ایدههای مبتکرانه بیشتری را ارائه دهند.
بل و همکارانش، خلاقیت را توانایی ترکیب ایدهها تحت یک روش منحصربه فرد و یا ایجاد پیوستگی بین ایدهها تعریف کردهاند.
مطابق با تعریف راگف، خلاقیت فرایندی است که طی آن، شخص پیشفرضها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو میکند که دیگران به آن نپرداختهاند. خلاقیت نیاز به حضور هم زمان ویژگیهایی مانند: هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و تفکر به سبکی خاص دارد.
تعاریف دیگری نیز برای خلاقیت عنوان شده است، مثلاً ویسبرگ آن را توانایی حل مسائلی دانسته است که فرد قبلاً حل آنها را نیاموخته است. یا استین آن را فرایندی تعریف کرده است که نتیجه آن کار تازهای باشد که توسط گروهی، در یک زمان مفید و ارزشمند تلقی شود. از جمله تعاریف دیگری که در این رابطه عنوان شده این است که آن را توانایی فردی میداند که بتواند اختراع یا ایدهای بکر را توسعه دهد. در مجموع میتوان خلاقیت را توانایی ایجاد ایدههایی جدید و دارای ارزش برای مشتری تعریف کرد که در آن تازگی و نو بودن بسیار ارزشمند است.
خلاقیت را میتوان متشکل از عناصر و اجزای مختلفی دانست که سه عنصر اصلی آن عبارتند از: مهارتهای مربوط به خلاقیت، مهارتهای مربوط به انگیزه و مهارتهای مربوط به موضوع.
مهارتهای مربوط به خلاقیت عبارتانداز: دانش، حقایق، اصول و نظریات مرتبط با آن موضوع که از طریق استعداد، تجربه و آموزش در آن حوزه به دست میآیند. کاملاً واضح است که نمیتوان در موضوعی که نسبت به آن شناخت نداریم، انتظار خلاقیت داشته باشیم.
به عنوان مثال: یک دانشمند نمیتواند بدون فراگیری علم شیمی، در آن زمینه کار خلاقی انجام دهد. اگر چه شاید افرادی که به تازگی وارد یک موضوع میشوند و نسبت به پیچیدگیهای آن آگاهی ندارند، بهتر از دیگران ایده میدهند و حتی برخی، مانع اصلی خلاقیت را دانستههایمان میدانند نه ندانستههایمان؛ با این حال شرط لازم برای خلاقیت یادگیری مطالب تازه است. باید مهارتهای خلاقیت را که کمک میکند تا قید و بندها و قالبهای ذهنی ناشی از آگاهی موضوع شکسته میشود را با مهارتهای موضوعی همراه کرد.
توانایی درک این موضوع نیز به خودی خود کمک میکند تا راحتتر قدرت تلفیق و به کارگیری این سه عنصر را دریابیم.
اگر فردی از مهارت بالایی نسبت به یک موضوع برخوردار باشد، اما از مهارت خلاقیت بیبهره باشد، هرگز قادر به ارائه ایدههای خلاقانه نخواهد بود و مهارتهای موضوعی او بزرگترین مانع در این راه هستند؛ اما با کسب مهارتهایی خاص، میتواند مهارتهای موضوعی خود را گسترش داده و در راه جدیدی از آنها استفاده کرد و شیوههای بهتری را برای به کارگیری آنها اتخاذ کند.
ارزشهای فکری مانند: شکستن عادتها، کنار گذاشتن شیوههای فکری و عملی که پیش از این استفاده میشد و … از جمله ارزشهایی هستند که میتوانند باعث افزایش مهارتهای خلاقیت شوند. به نوعی خرق عادت و پردازش اطلاعات به شیوههای جدید…
انگیزه مهمترین جزءِ خلاقیت است و نقش مهمی را در افزایش مهارتهای خلاقانه ایفا میکند. با وجود انگیزه کار برای افراد جالب و لذتبخش خواهد بود. توانایی یادگیری موضوعات جدید به توانایی ذهنی هر فرد مربوط است و نمیتوان آن را یک استعداد ذاتی و خدادادی دانست. این توانایی هنگامی به اوج میرسد که فرد به انجام کاری علاقه داشته باشد. این انگیزه و علاقه در بین کارآفرینان بسیار زیاد است، زیرا آنها علاقه وافری به کسب و کار خود دارند.
در رابطه با موضع انگیزش و ارتباط آن با خلاقیت نظریهها و تئوریهای مختلفی بیان شده است مانند:تئوری سلسلهمراتب نیاز، تئوری X و Y، تئوری برابری، تئوری انتظار و برابری، تئوری تنوع نیازها، تئوری فعالیت، کنش، گرایش که در فایل PDF کامل این مقاله به توضیح آنها خواهیم پرداخت.
[restrict]
دریافت PDF این مقاله
[/restrict]