مشارکت دادن کارکنان در تصمیم گیری ها و هدفگذاری های سازمان، نقش قابل توجهی را در ایجاد انگیزه و افزایش رضایت شغلی افراد در سازمان دارد. همانطور که قبلاً بیان شد، انگیزش و رضایت شغلی در افزایش بهرهوری کارکنان نقشی مستقیم دارد. تصمیمگیری فردی نیز یکی از شیوههای ایجاد مشارکت در سازمان است.
منظور از تصمیمگیری فردی در سازمان آن است که فرایند تصمیمگیری محدود به حیطه مدیریت نمیشود و تمام افراد سازمان باید از بین تمام راههایی که پیش رویشان قرار دارد یکی را انتخاب کنند. البته قبل از انتخاب درباره نتایج آن خوب بیندیشد و نقاط قوت و ضعف و نیز دیدگاههای موافق و مخالف را خوب ارزیابی کنند.
یک تصمیم معقول زمانی میسر میشود که شخص نتایج حاصل از تصمیمگیری را به حداکثر یا به میزان مطلوب برساند. اتخاذ چنین تصمیمی مستلزم رعایت شش مرحله است که بر اساس مفروضات خاصی قرار دارند:
۲- به شاخصها وزن لازم بدهید؛ تصمیمگیرنده باید برای تعیین اولویت مناسب به شاخصها وزن یا بار مناسب بدهد.
۱- تعریف مسأله؛ علت بسیاری از تصمیمات ضعیف این است که تصمیمگیرنده متوجه واقعیت مسأله نشده است.
۳- مشخصکردن شاخصهای تصمیمگیری؛ نوع علاقه، سلیقه و ارزشهای تصمیمگیرنده در این انتخاب نقش اساسی دارند.
۴- ارائه راهحلهای گوناگون.
۵- هریک از راهها را به یک شاخص مرتبط سازید؛ ضریب خاصی را برای هریک از راهحلها درنظر میگیرید.
۶- انتخاب راهحلی که از نظر ارزش دارای بیشترین بازدهی باشد؛ این کار از طریق مقایسه راهحلها با توجه به مرحله قبل صورت میگیرد.
تصمیمگیری بر طبق الگوی بخردانه بر اساس مفروضات مشخصی قرار گرفته است که عبارتند از:
۱- روشن بودن مسأله
۲- شناخت راهحلها
۳- مشخص بودن اولویتها
۴- ثبات اولویتها
۵- نداشتن محدودیت زمانی یا هزینه
پس از ارائه تعریفی از مسأله، به ندرت امکان دارد همه شاخص ها و راهحلها ارائه شوند. زمانی که فرد با یک مسأله پیچیده روبرو میشود، سعی دارد تا از محدودیت آن بکاهد و این کار را بخردانه محدود میدانند.
برای اتخاذ یک تصمیم بخردانه، داشتن خلاقیت یک معیار بسیار با اهمیت است. تصمیمگیرنده باید موضوع را به طور کامل مورد ارزیابی قرار دهد و آن را بگونهای درک کند که دیگران توان درک آن را ندارند. اگر فردی آموزش ببیند که خلاق باشد عقاید ویژهای را ارائه مینماید. یکی دیگر از روشهای افزایش خلاقیت خوب گوش دادن است. به منظور افزایش خلاقیت، هیچ نظر یا عقیدهای رد نمیشود و هیچ موضوعی کم اهمیت تلقی نمیشود.
یکی دیگر از روشهای تصمیمگیری در حوزه مدیریت “قضاوت شهودی” است. در قضاوت شهودی فرد از احساسات و خلاقیتش استفاده میکند و معمولاً تصمیمات بهتری اتخاذ میشود. قضاوت شهودی شیوه دیگر تصمیمگیری منطقی و بخردانه است، که فرد اطلاعات را به صورت گام به گام و مرحله به مرحله مورد پردازش قرار میدهد و سپس اقدام به تصمیمگیری میکند. البته این دو شیوه مکمل یکدیگر هستند و با کنار هم گذاشتن این روشها، چهار شیوه تصمیمگیری بدست میآید: ارشادی، تحلیلی، نظری و رفتاری.
بیشترین مدیران سعی دارند تا در تصمیمگیریها به گونهای عمل کنند که در بیش از یک گروه قرار گیرند. بسیاری از تصمیمات مدیران در بستر اصول اخلاقی گرفته میشود و مدیران در رعایت این اصول به سه شکل عمل میکنند:
۱- بندگی یا پیروی محض ۲- عرف ۳- اجتهاد
تصمیمگیرندگان ارشد(مدیران) در سازمان برای اتخاذ تصمیم با محدودیتهایی روبرو هستند که عبارتند از:
۱- ارزیابی عملکرد: تصمیمات مدیران همواره تحت تاثیر شاخصها و معیارهایی قرار میگیرند که بوسیله آنها مورد ارزیابی قرار میگیرند.
۲- سیستم پاداش: در تصمیمگیری مدیران، تصمیماتی ارجحیت دارند که از نظر بازده شخصی در سطح بالاتری قرار داشته باشند.
۳- محدودیت زمانی: گاهی سازمانها در رابطه با تصمیمات ضربالاجل تعیین میکنند.
۴- تصمیمات پیشین: تصمیم فردی به گونهای است که به جریان تصمیمات وابسته است و تصمیمات گذشته همواره بر تصمیمات کنونی تأثیر گذار هستند.
در پایان، نکاتی را در ارتباط با تصمیمگیری در جایگاه یک مدیر ارائه میکنیم. در تصمیمگیریها باید ابتدا شرایط و محیط را تجزیه و تحلیل کرد و با تلفیق روش بخردانه و شهودی اقدام به تصمیمگیری کرد. در تصمیمگیری باید فرض را بر آن گذاشت که برای هرکار خاص باید یک شیوه تصمیمگیری خاص وجود داشته باشد. همچنین در تصمیمگیریها باید از روشی استفاده کرد که فرد را تحریک میکند تا خلاقیت داشته باشد.
با دریافت پاورپوینت مربوط به این فصل به توضیحات بیشتر و کاملتری در ارتباط با مطالب مطرح شده دسترسی خواهید یافت.
[restrict]
دریافت PDF این مقاله
[/restrict]