تئوری محدودیت
در اواخر دهه ۸۰ یک فیزیکدان به نام گلدرات، روشی بر مبنای اهداف و رویههای کار در کارخانهها ارائه داد که فلسفه حاکم بر آن با نام تئوری محدودیتها (THEORY OF CONSTRAINTS=TOC) و راهکارهای اجرایی آن به نام فناوری تولید بهینه، شهرت یافت. نقطه آغازین شکلگیری تئوری محدودیتها، یک درخواست ساده در سال ۱۹۷۰ بود. در این سال همسایه دکتر الیاهوم گلدرات، که صاحب کارخانه تولیدکننده قفس جوجه بود، از او بهعنوان یک فیزیکدان درخواست کرد تا به او در افزایش تولیدات کمک کند. گلدرات از طریق ارائه برنامهای برای تولید در دورهای کوتاهمدت، بازده کارخانه را سه برابر کرد. او پسازاین موفقیت، در اوایل دهه ۱۹۸۰ راهحل خود را بانام “برنامه بهینه کردن فناوری تولید ” از طریق ارائه مقالهای در یک کنفرانس بینالمللی در آمریکا معرفی کرد. برنامه مزبور نخستین بار توسط فری یت در محافل دانشگاهی به شرح زیر موردبحث قرار گرفت:
– طراحی و ساخت شبکه تولید
– تقسیم شبکه تولید به دو قسمت گلوگاهی و غیر گلوگاهی
– تهیه برنامهای برای قسمتهای غیر گلوگاهی
– استفاده بیشتر از قسمتهای گلوگاهی (بهینه کردن فناوری)
برنامه بهینه کردن فناوری تولید بهسرعت توسط تعدادی از شرکتهای سهامی بزرگ موردپذیرش قرار گرفت. بهطوریکه برنامه مذبور باقیمت پایه دو میلیون دلار نیز فروخته شد. درنتیجۀ استفاده از برنامه بهینه کردن فناوری تولید موفقیتهای زیادی گزارش شد اما همراه با این موفقیتها، شکستهایی نیز وجود داشت.
مراحل اولیه گسترش فلسفه مدیریت تئوری محدودیت، از طریق بهینه کردن برنامه زمانی تولید محصولات آغاز شد. تئوری محدودیت بهواسطه ساده بودنش هنوز یک راهکار مفید و سودمند است، بهطوریکه نحوه کاربرد تکنیکهای آن در محافل دانشگاهی در سطح وسیعی موردبحث قرارگرفته و میگیرد.
تئوری محدودیتها مبتنی بر بهبود مستمر بوده و تمرکز اصلی آن بر شناسایی محدودیت و گلوگاههای تولیدی بهمنظور افزایش مستمر بازده کل کارخانهها است. اجرای موفق تئوری محدودیت مستلزم اجرای الگوریتمـی با ۵ گام اساسی و توجه به قواعد خاصی است. این پنج گام اساسی عبارتند از:
– شناسایی محدودیت سیستم
– حداکثر استفاده از محدودیت سیستم (بهرهوری ۱۰۰% محدودیت)
– حمایت همهجانبه سایر اجزای سیستم از محدودیت
– ارتقای محدودیت سیستم
– پایدارسازی سیستم و حرکت به سمت شناسایی محدودیت جدید
تئوری محدودیتها را میتوان نگرش سیستماتیک نوین در فرآیند تفکر نامید. این فرایند تفکر همچنان بهعنوان ابزاری برای حل مسئله، تشخیص و از بین بردن محدودیتها، ذهنیتها و راههای سنتی موجود، مورداستفاده مدیران در سازمانها مختلف قرار میگیرد.
ابتدا لازم است که تعریف دقیقی از محدودیت ارائه دهیم:
هر عاملی که بازده سیستم را در ارتباط باهدف یا اهداف از پیش تعیینشده کاهش دهد، محدودیت نامیده میشود.
تئوری محدودیت معتقد است که هر سیستم لااقل دارای یک محدودیت است و وجود این محدودیتها نشاندهنده پتانسیل موجود برای رشد و انجام تغییرات نتیجهبخش است. محدودیتها در میزان عملکرد دارای نقش اساسی هستند. این محدودیتها را در سازمانها و کارخانهها بانام آشنای گلوگاه میشناسند، منبع گلوگاهی منبعی است که ظرفیتش کمتر یا مساوی تقاضای مورد انتظار برای آن است، اما گلوگاههای تولیدی تنها محدودیتهای سازمان نیستند.
محدودیتها در انواع مختلف و با علل مختلف در سازمانها و شرکتها ایجاد میشوند که چند مورد از مهمترین آنها را میتوان موارد زیر دانست:
۱- محدودیت سیاسی: متداولترین و کمهزینهترین نوع محدودیتهاست و به سیاست، قانون و معیار اندازهگیری یا شرایطی که رفتار سازمان را دیکته میکند، گفته میشود.
۲- محدودیت منابع: این محدودیت نسبت به محدودیت سیاسی رواج کمتری دارد و شامل ماشینها، نیروی انسانی، مهارت و بازار میشود.
۳- محدودیت مواد: غیرمتداولترین نوع محدودیت است که مربوط به کمبود موادی است که در کوتاهمدت، تأمین آن دچار مشکل میشود.
تشخیص اینکه محدودیت موجود در تولید، کدام نوع محدودیت است، عمده بحث این تئوری است و دراینبین وظیفه مدیریت، انتخاب و اجرای بهترین شیوه برای رسیدن به هدف است. استفاده و نتیجهگیری از تئوری محدودیتها، بهمنظور ارتقا و بهبود سطح عملکردی در سازمان مستلزم رعایت نکات و قواعد مشخصی است. برای آشنایی با این اصول و قواعد و همچنین مثالهای عددی برای این تئوری، دانلود و بررسی فایل PDF کامل این مقاله مفید خواهد بود.
شما می توانید فایل PDF کامل این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]