انواع کارآفرینی را در حالت کلی میتوان به دو دسته کلی فردی و گروهی تقسیم کرد.
انواع کارآفرینی فردی خود شامل کارآفرینی مستقل و کارآفرینی سازمانی است.
انواع کارآفرینی گروهی نیز به دو دسته ی کارآفرینی شرکتی و کارآفرینی اجتماعی دسته بندی میشود.
در شکلی دیگر، میتوان کارآفرینی را میتوان به سه دسته: فردی، اجتماعی و شرکتی/سازمانی تقسیم کرد. در این دستهبندی کارآفرینی فردی شامل مؤسسات انتفاعی است که در پی کسب ثروت هستند؛ کارآفرینی اجتماعی مؤسسات دولتی و مؤسسات غیرانتفاعی را شامل میشود که یا هدفشان کسب ثروت نیست و یا آن را به عنوان یک هدف فرعی دنبال میکنند. کارآفرینی شرکتی/سازمانی هم شامل کارآفرینی سازمانی که قصد آن نوسازی و تغییر قوانین رقابتی است و سازمان کارآفرین میشود.
با بررسی نگاه شومپیتر کمی عمیقتر با موضوع مواجه شویم:
در دیدگاه شومپیتر توسعه اقتصادی زمانی به وقوع می پیوندد که ترکیبات جدید به وجود می آیند؛ مانند زمانی که یک محصول جدید و یا کیفیت جدیدی از محصول یا حتی یک روش جدید تولید ارائه میشود. گشایش یک بازار جدید، تسخیر یک منبع جدید عرضه کالا و حتی سازماندهی جدید یک صنعت نیز از جمله ترکیبات مورد نظر شومپیتر هستند.
در دیدگاه شومپیتر کارآفرین وظایفی مشخصی دارد از جمله شناسایی ترکیبات جدید و اعمال رهبری برای کسب سود است. کارآفرین الزاماً ترکیبات جدید را خلق نمی کند بلکه شیوه به کارگیری این ترکیبات در تولید را شناسایی میکند.
شومپیتر کارآفرینی را فرایندی مستقل از سرمایهگذاری می داند و معتقد است که یک فرد کارآفرین با مالک و یا سرمایه گذار تفاوت دارد و نباید با این دید وارد حوزه کارآفرینی شود. تحمل ریسک در ذات مالک و سرمایه گذار است، اما کارآفرین باید بتواند این ریسک را مدیریت کند. کارآفرین از طریق ترکیبات جدید، نظام اقتصادی را از حالت تعادل خارج میکند و سعی در بهبود بخشیدن به آن می دارد.
فردی را میتوان کارآفرین موفق دانست که در کشف فرصتها موفق باشد. در زمینه کشف فرصت، پاردایم شومپیتر بیان میکند ساخت فرصتهای جدید بر اساس معرفی چارچوب های جدیدی که چارچوب های قبلی را در هم میشکند و با نام مکانیزم تخریب خلاق شناخته شده است.
در این رابطه، پارادایم کرزنری نیز به کشف فرصتهای جدید در محیط بازار میپردازد، فرصت هایی که از دید سایر افراد پنهان باقی می ماند.
تا به اینجا دریافتیم که کارآفرینی تنها منوط به یک شخص نیست بلکه میتواند از کم ترین اعضا تا بزرگترین سازمان ها را پوشش بدهد؛ همانطور که بیان شد کارآفرینی مستقل زمانی است که فرایند کارآفرینی توسط شخص با ایجاد یک بنگاه تجاری صورت میگیرد. استقلالطلبی مهمترین انگیزه برای افراد در راه اندازی بنگاه کارآفرینی مستقل است. معمولاً افرادی که به این وارد این حوزه می شوند بر این عقیده هستند که بهتر از هرکس دیگری میتوانند کاری را انجام دهد. اینکه شخص در زندگی اش نیاز به پیشرفت را احساس کند و یا از شغل فعلی اش راضی نباشد و یا علاقه اش به کار دیگری بیش از شغل فعلی اش باشد نیز انگیزه هایی دیگر برای یک فرد کارآفرین محسوب میشود.
یک فرد کارآفرین در پی کشف فرصتها است و تقاضا را پیش بینی میکند و خطرات ناشی از نوسانات آن را بر عهده میگیرد. کارآفرین محصولات جدید و خدمات نوین را به بازار ارائه میکند، با ایجاد شرکت های جدید و بهره برداری از مواد اولیه، در وضع اقتصادی تحول ایجاد میکند و سبب رشد و توسعه ی اقتصادی میشود.
صرفنظر از اینکه به طور فردی، گروهی یا سازمانی کارآفرینی را آغاز کنیم موضوع مهمی که همواره در اقتصاد امروزی چالشبرانگیز شده است، رقابت بر سر ایده پردازی و ارائه کسب و کار جدید و کارآمد است. چیزی که شما را تبدیل به کارآفرین میکند تنها آغاز ایده پردازی و اجرای متمایز ایده در بازار کسبوکار نیست بلکه توانایی رقابت شما با کسبوکارهای جدیدی است که لحظه به لحظه به تعدادشان افزوده میشود.
در دنیای امروز که بین شرکت ها رقابتی شدید وجود دارد تنها راه برای تضمین بقا در عرصه ی رقابت کارآفرینی سازمانی است. در سال ۱۹۸۵ اولین بار پینکات مفهوم کارآفرینی سازمانی را مطرح کرد و آن را این گونه تعریف کرد: افراد در سازمان های بزرگ، به عنوان یک کارآفرین مستقل عمل میکنند و به ایجاد واحدهای جدید در سازمان، ارائه خدمات، محصولات و فرایندهای نوین انجامیده میشود و باعث رشد و توسعه ی شرکت میشود. در تعریف دیگر منظور از کارآفرینی سازمانی را تبدیل کردن هریک از اعضای سازمان به یک کارآفرین بیان کرده اند.
در رابطه با ویژگی های کارآفرینی سازمانی محققان، تعاریفی را ارائه کرده اند. هایتون کارآفرین سازمانی را فردی معرفی میکند که در فرایند یادگیری و آموزش را درون سازمان هدایت میکند. شومپیتر و هایتون در رابطه با ویژگی ایجاد فرصت نظر مشترکی دارند و کارآفرین سازمانی را فردی معرفی میکنند که درون سازمان فرصتهای جدید را خلق میکند. بارنی و رایت کارآفرینی سازمانی را توانایی کشف یا ایجاد فرصت در یک سازمان برای درآمد و دانش جدید از آن تعریف میکنند. لونسبری و گلاین کارآفرینی سازمانی را فرایند کشف یا ایجاد فرصت و استفاده موفقیت آمیز از آن با توجه به روابط اجتماعی درونسازمانی، توانایی های سازمان و ویژگی های محیط تعریف کرده اند. زوتو و گوستافسون کارآفرینی سازمانی را فرایند مستمری تعریف کرده اند که به بازسازی سازمانی و نوآوری منجر می گردد.
از جمله مزیت هایی که کارآفرینی سازمانی برای سازمان ها دارد ایجاد مزیت رقابتی است. در دنیای امروز که در اغلب کسبوکارها رقابت جدی وجود دارد، سازمان ها در تلاش اند تا با ایجاد مزیت رقابتی خود را از رقبا متمایز کنند، نوآوری در محصول و ارائه خدمات یکی از مزیت های اصلی رقابت محسوب می شوند و سازمان ها در تلاش اند تا بتوانند محصولاتی جدید و منطبق با نیازهای مشتریان ارائه دهند.
دیگر مزیت کارآفرینی سازمانی حفظ کارمندان مستعد است. اگر در سازمان شرایطی فراهم شود تا کارمندان مستعد و نخبه بتوانند ایده های خود را با حمایت سازمان عملی کنند، احتمال از دست دادن آنها و تحمیل هزینه های بسیار بر سازمان کاهش خواهد یافت.
کسب درآمد و سودآوری بیشتر مزیت دیگر برای کارآفرینی سازمانی است. رفتارهای خلاقانه و نوآورانه در سازمان سطح فروش و سودآوری را به شکل قابلتوجهی افزایش میدهد، بنابراین سازمان ها همواره درصدد سرمایه گذاری بر طرح و ایده های جدید هستند و همواره بروز رفتارهای نوآورانه را تشویق میکنند.
کارآفرینی سازمانی مزایای فردی را نیز داراست ازجمله برآورده شدن نیازها سطح بالا در کارمندان، برخورداری از حمایت سازمان و درنتیجه امکان تحقق ایده بیشتر خواهد شد، همچنین باعث پیشرفت و رشد شغلی کارمندان میشود به ویژه اگر طرح ارائهشده با موفقیت همراه شود.
امروزه شرکت ها سعی دارند تا بتوانند نسبت به تغییرات و تحولات انعطاف داشته و فرصتهای موجود در بازار را از دست ندهند. منظور از کارآفرینی شرکتی تلاش در جهت افزایش بهره وری و جلوگیری از خروج افراد نخبه است که این موضوع توان رقابتی شرکت را افزایش داده و سازمان را به سمت رشد و توسعه هدایت میکند.
در بازارهای جدید سازمان ها متعهد به ارائه محصولات جدید، فرایندهای جدید و نظام های نوین هستند و به همین دلیل سعی در تسهیل، تسریع و گسترش فرایند کارآفرینی در درون سازمان دارند و در مسیر استعدادها و ایده های کارکنان را سرمایه اصلی سازمان می دانند.
انقلابی نو در حوزهی کسبوکار که تحولی عظیم در آیندهای نه چندان دور شاهدش خواهیم بود. کارآفرینی اجتماعی در حقیقت فرایندی هدفمند در جهت رفع حداکثری نیازهای جامعه در حال پیشرفت به اشتغال است. نگاهی نو و ویژه که خاص اجتماع که اشتغال لازمهی حیات آن است.
کارآفرینی اجتماعی موضوعی جدید و به طور نسبی متفاوت در مقایسه با دیگر با انواع کارآفرینی است. برخلاف تصور عمومی کارآفرینی محدود به خلق کسب وکارهای مخاطرهآمیز جدید در حوزه ی اقتصادی و با انگیزه ی ثروت نیست. کارآفرینی اجتماعی شامل توسعه بازارهای نوآورانه برای کمک بهبود معیشت کسانی است که فاقد کسب و کار و قدرت مالی هستند. میتوان کارآفرینی اجتماعی را فعالیت های اجتماعی مخاطرهآمیز با اهداف اجتماعی و در زمینه ی توسعه های اجتماعی دانست.
برای کارآفرینی اجتماعی تعاریف مختلفی بیان شده است مثلاً کارآفرینی اجتماعی را اقدامی نوآورانه در حوزه فعالیت های اجتماعی تعریف کرده اند؛ یا اگر از راه یک محصول یا خدمت نوآورانه یک فعالیت اجتماعی را به نتیجه برسانیم به این کار، کارآفرینی اجتماعی می گویند؛ در تعریفی دیگر کارآفرینی اجتماعی را مجموعه روش های نوآورانه ای دانسته اند که یک سازمان اجتماعی موجود را تغییر میدهد.
اگر در هریک از سازمان های اجتماعی مانند سازمان های حقوق بشر، سازمان ها مردم نهاد (NGO)، خیریه ها، سازمان های محیط زیست و انجمن های مختلف در یکی از حوزه های تأمین منابع، مدیریت و خدمات رسانی تغییری نوآورانه روی دهد به آن کارآفرینی اجتماعی گویند.
بدین ترتیب محدودیت برای شکلگیری چنین روندی به حداقلترین رسیده است بهگونهای میتوان گفت در همهی ابعاد اقتصادی اجتماعی میتوان نشانههایی از آن را حس کرد.
در کسب و کارهای کوچک و متوسط مدیریت تقریباً با کارآفرینی هممعنی هستند. کارآفرینی را میتوان به ساختن موقعیت های جدید تعریف کرد و مدیریت را به حفظ موقعیت، درنتیجه میتوان بیان کرد که کارآفرینی به دنبال توسعه، رشد و بالا رفتن است و مدیریت در تلاش برای حفظ موقعیت و جایگاه. البته هیچگاه نمی توان این دو واژه را از هم جدا کرد و جداگانه به تفسیر هرکدام پرداخت. کارآفرینی خود یک سبکی از مدیریت است و هرگز کارآفرینان، جدا از دانش، تجربه و مهارت مدیریت موفق نیست.
اما بسیاری از افراد نمی خواهند به عنوان یک کارآفرین به فعالیت بپردازند و به نوعی از کارآفرینی ترس دارند. این افراد ممکن است که نگران از دست دادن حقوق ماهیانه ی خود باشند و یا در از ریسک کردن واهمه داشته باشند. برخی هم ترجیح میدهند تا سرمایه خود را در جاهایی که سود بالایی دارند سرمایه گذاری کنند و خود را درگیر فعالیت های کارآفرینانه نکنند.
همانطور که قبلاً بیان شد کارآفرینی موتور حرکت و رشد اقتصادی یک جامعه است که در یک محیط رقابتی و شرایط عدم تعادل، جامعه را به حرکت وادار میکند. تنها فعالیت کارآفرینانه و تخصیص مجدد منابع میتواند اقتصاد و عرضه و تقاضا را به حالت تعادل برساند. کارآفرین با به کارگیری فنّاوریهای جدید و شیوه های نوین، به گونه ای سریع و کمهزینه نیازهای جامعه را به نحو احسن پاسخگوست و باعث ایجاد تحولات مثبت و رشد و توسعه در نظام های اقتصادی و اجتماعی میشود.