میانگین زمان مطالعه: 3 دقیقه
عصر حاضر، عصر ظهور و فراگیر شدن تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی است و تداوم بقا و حیات سازمانها، نیازمند بهکارگیری روشها و راهحلهای نو و تازه است. کارآفرینی بهعنوان یک رویکرد استراتژیک و مزیت آفرین و عامل چابکی در نظامهای اقتصادی، میتواند الگویی کارآمد جهت دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی ـ اجتماعی قلمداد گردد. کارآفرینان را میتوان عاملان قدرتمند تغییر نامید که تسریع بخش و تسهیلگر دگرگونیها و تحولات بنیادین در جوامع هستند.
علیرغم توجه و تمرکز بسیار بر کارآفرینی در ادبیات مدیریت، توجه استراتژیک به کارآفرینی و ارائه الگوی هماهنگ برای استراتژیهای آن، مورد غفلت واقعشده و تنها در سالهای اخیر، مباحث کارآفرینی استراتژیک مطرح گردیده است. به اعتقاد بسیاری از نویسندگان، استفاده استراتژیک از کارآفرینی، بزرگراه ارزشآفرینی، ایجاد مزیت رقابتی پایدار و ثروت و رفاه است. بهعبارتیدیگر، کارآفرینی و استراتژی دو روی یک سکه هستند که هر دو بر ارزشآفرینی تأکید دارند و به همین دلیل سرمایهگذاری در این بخش برای تمام سازمانها و شرکتها حیاتی و بسیار ضروری است.
دو حوزه مدیریت استراتژیک و کارآفرینی، مستقل از یکدیگر رشد زیادی داشتهاند. تأکید در هر دو حوزه بر چگونگی تطبیق سازمان با تغییرات محیطی و استفاده از فرصتها برای افزایش میزان سودآوری است. در سالهای اخیر بسیاری از صاحبنظران به ادغام و یکپارچهسازی مباحث استراتژیک با تفکر کارآفرینی پرداختهاند. آنها معتقدند که کارآفرینی و مدیریت استراتژیک جداییناپذیرند و شناخت یکی بدون آگاهی و شناخت از دیگری دشوار به نظر میرسد.
رویکرد استراتژیک به کارآفرینی باعث میشود تعادل بین فرصتآفرینی و مزیت آفرینی با تمرکز بر نوآوری حفظ شود. مفهوم کارآفرینی استراتژیک مجموعه فعالیتهایی را شامل میشود که شرکت باهدف بهرهبرداری از ابداعات و تشویق خلاقیت و نوآوری انجام میدهد. از سویی دیگر به نظر میرسد نگرش استراتژیک در کارآفرینی یک منطق مدیریتی است که مستلزم هماهنگی استراتژیک میان کارآفرینی و فعالیتهایی است که با امور استراتژیک یا هدفهای سازمانی رابطه تنگاتنگ دارند.
در هر رشته و موضوع علمی اغلب دیدگاهها، تئوریها و الگوهای متنوع، تکاملی و رقیب وجود دارند که مبنا و پایههای اساسی آن رشته را تعیین میکنند. مدیریت استراتژیک کارآفرینی فرآیندی است که سازمان میخواهد بهوسیله آن بین سرمایه انسانی، اجتماعی و هوشی کارآفرین با نیازهای استراتژیک سازمان ارتباط برقرار کند، در آن صورت استراتژی کارآفرینی و به تبع آن شکلگیری کارآفرینی سازمانی به عنوان یکی از انواع کارآفرینی که جزئی از سازمان است، نقشه راهی میشود که رهبران سازمان برای حفظ این رابطه از آن استفاده میکنند.
موضوع هماهنگی یکی از اهداف مهم مدیریت استراتژیک و بهعنوان عامل ایجاد همافزایی در سطوح مختلف سازمان مطرح است. آنچه مدیران همهی سازمانها در آن اشتراک دارند، تلاش برای شکلدهی مجموعهای هماهنگ است که بتواند اهداف گوناگون را محقق سازد. هماهنگی که بتواند در سطوح مختلف سازمان ازجمله زیرسیستمها و ارتباط با سیستمهایی که محیط سازمان را تشکیل میدهند بهطور موفق آمیزی برقرار شود و جوابگو باشد.
جهت هماهنگی و انسجام بین استراتژی کارآفرینی و سایر عناصر سازمانی و فردی، لازم است تا الگویی را بهعنوان محور قرار داد. در معرفی چند الگو برای این منظور میتوان به الگوی بخردانه (عقلایی، سلسله مراتبی) که با نگرش عقلایی ـ منطقی و متکی بر استراتژی سازمان طراحیشدهاند اشاره کرد، الگویی که به علت سهولت و سادگی و با اتکا به منطقی روشن مورد استفاده قرار میگیرند.
الگوی فزاینده (طبیعی، دایرهای) الگوی دیگری است که در فرآیند تدوین استراتژی کارآفرینی، به نقش عوامل سیاسی و نهادی درون و بیرون سازمان بیشتر از محاسبات و عوامل کمی و فنی، توجه نشان میدهد. الگوی یکپارچه (ترکیبی، همهجانبه) الگوی دیگری است که به طراحان استراتژی این امکان را میدهد تا ضمن بهرهمندی از مزایای هر دو الگوی بخردانه و فزاینده، با ملاک قرار دادن معیارهای محوری، اولویتهای کلی سیستم را تعیین کرده و در استراتژی بگنجاند، بهطوریکه کلیهی گروههای ذینفع مطابق مبانی و اصول موردنظر، هدایت و مدیریت شوند.
برای آشنایی بیشتر با الگوهای هماهنگی استراتژی کارآفرینی و همچنین موضوعاتی در ارتباط با اتخاذ استراتژیهای مؤثر و برقراری هماهنگی بین استراتژیهای کارآفرینی، دانلود و مطالعه فایل PDF کامل این مقاله که حاصل پژوهشهای آقای دکتر سید محمد اعرابی در کنفرانس ملی کارآفرینی، خلاقیت و سازمانهای آینده است مفید خواهد بود.
شما می توانید فایل PDF کامل این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF کامل این مقاله
[/restrict]