استراتژی توسعه صنعتی
استراتژی توسعه صنعتی به مجموعهای از جهتگیریهای بلندمدت دولتها اطلاق میشود که در بعد خارجی، چارچوب و نحوه ارتباط بخش صنعت کشور با اقتصاد جهانی را تعریف میکند و در بعد داخلی، بهطور غیرمستقیم بر تخصیص منابع بین صنایع و یا گروههای صاحبنفوذ جامعه اثر میگذارد. از مهمترین اهداف استراتژی توسعه صنعتی ایجاد تغییرات مطلوب اجتماعی، نهادی و سیاسی در جهت مدرنیزاسیون کردن جامعه و درنهایت دستیابی به رشد پایدار است. در این مقاله قصد داریم تا با معرفی برخی الزامات و مثالها برای موفقیت در توسعه صنعتی به توصیف کاملی از این مفهوم بپردازیم.
امروزه مهمترین عامل تمایز کشورهای ثروتمند از کشورهای فقیر، توانمندی بیشتر آنها در تولیدات صنعتی است. از سویی دیگر اقتصادهایی که با سرعت در حال رشد هستند، عملاً به صنعتی شدن روی آوردهاند. بنابراین برخورداری از یک استراتژی توسعه صنعتی، از ضروریات شرایط کنونی است.
از مهمترین پیششرطهای اجرای موفق استراتژی توسعه صنعتی برخورداری جوامع از دولتهایی توسعهگرا است. دولت توسعهگرا دولتی است که قدرت، استقلال، ظرفیت و مشروعیت کافی برای تعقیب اهداف توسعهای را در خود داشته باشد و بتواند سیاستهای صحیح برای دستیابی به توسعه صنعتی اتخاذ نماید. این سیاستها را میتوان به سه بخش سیاست عمودی یا گزینشی، سیاست افقی و سیاست کارکردی تقسیم کرد؛ دولتی که در استراتژی توسعه صنعتی خود بتواند هماهنگی میان سیاستهای گزینشی و کارکردی را ایجاد کند همان دولت توسعهگرا است.
سه رویکرد متفاوت در خصوص اتخاذ استراتژیهای توسعه صنعتی جهت دستیابی به هدف توسعه صنعتی وجود دارد: استراتژی جایگزینی واردات، استراتژی ارتقای بخش کالاهای سرمایه ای و استراتژی گسترش صادرات کالاهای صنعتی که در صورت اتخاذ هرکدام از این موارد باید سیاستهایی را در جهت تحقق آن تدوین کرد. برای آشنایی بیشتر با این سه رویکرد، در ادامه مثالهایی از آنها را بیان خواهیم کرد.
سه کشور مهمی که با اتخاذ این استراتژیها توانستند به رشد اقتصادی مطلوبی برسند برزیل، هند و کره جنوبی هستند:
کشور برزیل با اتخاذ استراتژی توسعه مبتنی بر رویکرد جایگزینی واردات سهم صنعت را در تولید ناخالص ملی خود افزایش داد. ازجمله سیاستهای اتخاذی برزیل برای جایگزینی واردات نظارتهای ارزی، حمایتهای تعرفهای به نفع تولید داخلی، سرمایهگذاری عظیم در صنایع سرمایهای و واسطهای، حمایت از بخش خصوصی و جذب سرمایهگذاری خارجی بوده است.
کشور هند با اتخاذ استراتژی مبتنی بر ارتقای بخش کالاهای سرمایهای از طرق سیاستهایی چون سرمایهگذاری بخش عمومی، کنترل سرمایهگذاری خصوصی، محدود کردن واردات و نظارت قیمتی بر محصولات خاص توانست به موفقیت خوبی دست پیدا کند، هرچند که بعدها تصمیم به اتخاذ استراتژیهایی در جهت اقتصادی بازتر گرفت.
اما کشور کره جنوبی استراتژی مبتنی بر صادرات کالاهای صنعتی را اتخاذ کرد، بهطوریکه تا آغاز دهه ۱۹۸۰ کالاهای صنعتی بیش از ۹۰ درصد از صادرات کل این کشور را شامل میشدند.
مقایسه کارکرد این سه رویکرد نشان میدهد که استراتژی اتخاذشده توسط کره جنوبی یعنی توسعه صنعتی صادرات محور، دارای اثرات و منافع بهتری نسبت به دیگر رویکردهادارا است.
در ایران باگذشت چندین دهه هنوز برنامهای که از آن بتوان بهعنوان استراتژی توسعه صنعتی یادکرد، تدویننشده است و در عوض انبوهی از خطی مشیهای مختلف در برنامههای توسعه، بدون جهتگیری مشخص و با نوسانات متعدد اتخاذشده است که بعضاً مانع عملی شدن برنامهها و سیاستهای دولت شده است.
بدون شک عدم وجود روح واحد میان برنامههای توسعه را میتوان به خلأ یک استراتژی توسعه صنعتی مرتبط دانست. فقدان استراتژی توسعه صنعتی در کشور مشکلات عدیدهای را به همراه داشته است. وجود دوگانگی در بنگاههای صنعتی، عدم تمایل واحدهای صنعتی به استخدام نیروی کار متخصص، عدم تمایل سرمایهگذاران به سرمایهگذاری در بخش صنعت، نقش مسلط بخش دولتی و عواملی از این دست، این مشکلات را تشدید نمود.
در مجموع، داشتن یک استراتژی توسعه صنعتی با بهرهگیری از نخبگان صنعت، اقتصاد، آیندهپژوهان و سایر متخصصان یک ضرورت برای کشور ایران بهحساب میآید که باید بهطورجدی موردتوجه برنامهریزان قرار گیرد.
این مقاله از سلسله بروشورهای اقتصاد به زبان ساده که از سوی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران چاپشده است، تهیه گردیده است و سعی بر آن بود تا مطالب بهصورت خلاصه بیان شوند، در صورت تمایل به موضوعات مطرحشده فایل PDF کامل این مقاله را دانلود بفرمایید.
شما می توانید فایل PDF این مقاله را پس از ثبت نام یا ورود دریافت نمایید
[restrict]
دریافت PDF این مقاله
[/restrict]